روانشناسی

۱۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

این روزها اطراف هر یک از ما پر شده است از آشنایی‌های رنگارنگی که به سرانجام نرسیده‌اند و یادآوری آن رابطه‌ی از دست رفته چیزی جز پشیمانی و مرور خاطرات تلخ برای افراد به دنبال ندارد. گاهی عمر این روابط آن قدر کوتاه می‌شود که از چارچوب یک تعامل دوطرفه خارج می‌شود و گاهی هم با وجود مدت زمانی که از شکل‌گیری آن گذشته است بازهم طرفین با در بسته رو به رو می‌شوند. انگار ذره ذره وجودمان در کنار هسته اصلی کائنات هر لحظه یادآوری می‌کنند که هیچ چیزی اصیل‌تر و مستحکم‌تر از بنیاد خانواده و هیچ آموزشی ضروری‌تر از روانشناسی خانواده برای حفظ چارچوب آن نیست.

جای تعجب نیست که روابط خانوادگی مناسب باعث افزایش رضایتمندی فرد شوند و درست در مقابل آن، روابط سردرگم فرد به فرد باعث نارضایتی ما شوند. با این حال بسیاری از اعضای خانواده، به همان اندازه که به سایر اعضا محبت و عشق می‌ورزند از آن‌ها نفرت دارند! این دقیقا همان چیزی است که باعث جدایی و عدم همراهی و سازش افراد خانواده می‌گردد. جالب است بدانید که تعامل با یکدیگر، هسته اصلی یک خانواده است که بدان پویایی می‌بخشد.

 

روانشناسی خانواده

فرهنگ خانواده، تعداد فرزندان، وضعیت تحصیلی و جایگاه اجتماعی هر یک در مجموع اکوسیستم پیچیده‌ای را به وجود می‌آورند. اکوسیستمی که برای مدیریت و برپایی نظم در آن به ناچار باید دست به دامن یادگیری روانشناسی خانواده شویم و تک تک موقعیت‌های زندگی را با مفاهیم مختلف آن به چالش بکشیم.

شناخت ارزش حقیقی خانواده در اجتماع

آن چه زندگی را در قرن بیست و یکم جذاب می‌کند تنوعی است که بین سازمان‌ها و اجتماعات مردمی وجود دارد. در این بین قطعا یکی از جذاب‌ترین گروه‌ها همان خانواده است که اگرچه در ذهن ما از یک زوج دونفره تشکیل می‌شود، اما در حقیقت انواع تعریف خانواده گسترده‌تر است و ما در بحث روانشناسی خانواده ملزم به شناخت جایگاه هر یک هستیم تا تحلیل درستی از موقعیت‌های موجود داشته باشیم.

 

روانشناسی خانواده

در ایالت متحده آمریکا از هر 5 خانواده موجود، فقط یک خانواده از زوج و یا زوج و فرزاندانشان تشکیل شده است. بنابراین شکل خانوار‌ها به جز فرم معمول اولیه، می‌تواند اشکال مختلف دیگری هم داشته باشد:

  1. خانواده‌هایی فقط با پدر و یا مادر و یا بیش از یک پدر یا مادر
  2. زوج‌هایی که فرزند ندارند
  3. زوج‌هایی که بعد از طلاق هنوز هم چارچوب خانواده را حفظ کرده‌اند
  4. زوج‌هایی که بدون طلاق جداگانه و به تنهایی یا با فرزند زندگی می‌کنند
  5. خانواده‌هایی که به خاطر حضور اقوام والدین پرجمعیت‌تر شده‌اند
  6. افرادی که با هم زندگی می‌کنند؛ اما در تعریف کلیشه‌ای خانواده جای نمی‌گیرند

مفهوم روانشناسی خانواده و نقش آن برای جامعه

با تشکیل خانواده و به مرور زمان مشکلات مختلفی در زندگی ظهور و بروز پیدا می‌کنند که تقریبا کنترل و حل آن‌ها از دست همه اعضا خارج می‌شود. در چنین شرایطی روانشناسی خانواده وارد میدان می‌شود.

مشاهده مقاله  پیامدهایی که دوستی های قبل از ازدواج دارند

روانشناسی خانواده شاخه‌ای جداگانه از روانشناسی نیست؛ اما موضوع خانواده به قدری وسیع است که کارشناسان خبره در این زمینه به صورت تخصصی پژوهش می‌کنند و بنابراین تمرکز خود را روی این مقوله مهم قرار داده‌اند.

 

روانشناسی خانواده

بنابراین روانشناس خانواده گام به گام و به صورت زیر می‌تواند نقشی تزایدی در حل و فصل بسیاری از اختلافات خانوادگی شود:

  1. بررسی و شناخت ریشه اختلافات
  2. گفتگوی فرد به فرد با طرفین اختلاف و شفاف‌سازی منشا مشکلات
  3. به چالش کشیدن اعضای خانواده و ارائه تمرینات فردی
  4. ارائه تمرینات گروهی جهت کسب مهارت‌های زندگی

اکنون همین خدمات به صورت آنلاین هم ارائه می‌شود. ما در دانشگاه زندگی روانشناسی خانواده را به عنوان هسته مرکزی موضوعات روانشناسی بررسی می‌کنیم و همواره راهکارهایی را در این زمینه ارائه می‌دهیم.

 

روانشناسی خانواده

اهداف روان‌شناسی خانواده

وقتی پای روانشناسی برای حل مشکلات و اختلافات درون خانواده‌ای مطرح می‌شود قطعا رویکردها و اهداف تغییر می‌کند. در اوج اختلافات و زمانی که خانواده در مرحله حاد تصمیم به رفع مشکلات می‌گیرد، هرگز منافع فردی نادیده گرفته نمی‌شود. این در حالی است که که کانون خانواده و زندگی مشترک در حساس‌ترین برهه خود، نیازمند مشورت، همکاری و همدلی از سوی کارشناسی است که به موضوع روانشناسی خانواده، بدون هرگونه جانبداری کاملا احاطه دارد. بنابراین:

روانشناسی خانواده بدون برچسب‌ها به کمک شما می‌شتابد!

یک خانواده، هر چند هم موفق ممکن است به سبب مشکلات موجود ساختار اولیه را نداشته باشد. مثلا پدر و مادر در حالی که حاصل زندگی آن‌ها یک یا چند فرزند بوده از هم جدا شوند. وقتی که شرایط خانواده تغییر می‌کند، معمولا دید اجتماع نسبت بدان تغییر می‌کند و از برچسب‌های مختلفی مثل زندگی “فروپاشیده” یا “فرزندان طلاق” استفاده می‌شود. این در حالی است که در روانشناسی خانواده ارزش حقیقی همه اقسام خانواده در جامعه شناخته می‌شود و هیچ یک نسبت به دیگری برتری ندارد. بنابراین می‌توانید با خیال آسوده مشکلات و دغدغه‌های فکریتان را به دنیای معجزه‌آسا روانشناسی بسپارید و در تصمیم‌گیری عجله نکنید.

روانشناسی خانواده دیدگاهی متعادل و یکسان دارد

از دید بسیاری از افراد، بعضی از خانواده‌ها و فرزندانی که در فضای آن خانوار رشد یافته‌اند مستعد بسیاری از جرایم، خشونت‌ها و مشکلات رفتاری می‌شوند. این در حالی است که مدت‌ها پیش این فرضیه رد شده و اکنون در روانشناسی خانواده، انواع‌ خانواده‌ها با دیدگاهی یکسان بررسی می‌شوند.

روانشناسی خانواده پست مدرن رویکردی متفاوت دارد

هم‌اکنون موضوع خانواده در شاخه جدیدی تحت عنوان روانشناسی پست مدرن بررسی می‌شود. این شاخه جدید کاملا به‌روز و بر اساس شواهد حقیقی جامعه مدیریت می‌‌گردد؛ مثلا اگر کودکی دچار اختلالات رفتاری یا افت درسی در مدرسه باشد، این مشکل را لزوما به مشکلات خانواده و طلاق خانوده نسبت نمی‌دهند. یا این که پیشرفت درسی فرزندان الزاما به سبب رشد در خانواده‌ای آرام و موفق صورت نمی‌گیرد.

به نمودار زیر توجه کنید:

روانشناسی خانواده

طبق این نمودار فاکتورهای مختلف خانواده، محیط زندگی و سلامت می‌توانند تاثیرات مختلفی روی بهداشت روانی فرزندان داشته باشد. اگرچه روانشناسی خانواده در رشد فرزندان نقش مهمی دارد اما عواملی نظیر بیمه درمانی و امور دارو و درمان نقش پررنگ‌تری نسبت به فاکتورهای دیگر داشته‌اند.

 

مطالب روانشناسی خانواده را کلیک کنید

با دانشگاه زندگی همراهی کنید

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

یکی از بزرگترین موانع برای هر کار خلاقانه‌ای شک داشتن به توانایی‌ های خود و تکرار این باور است که ما نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم، زیرا خیلی نادانیم، به اندازه کافی خوب، باهوش و با استعداد نیستیم. زیرا در گذشته به ما گفته‌اند: «ضعیف، ناتوان، تازه‌کار، متقلب و احمقیم».

 

کمال‌گرا نباشید، ضعیف باشید اما باشید

اگر قرار است کتاب بنویسید، همین الان شروع کنید، نگران کیفیت پایین متن‌تان نباشید، همه چیز می‌تواند در نسخه دوم درست شود به غیر از یک صفحه خالی. کتابی که بد نوشته شده است را می‌توان اصلاح کرد، اما کتابی که از ترس قضاوت دیگران نوشته نشده است، مثل یک کتاب سفید است، در کتاب سفید چه چیزی را می‌خواهید اصلاح کنید؟

از چارچوب‌های بسته عبور کنید. بهتر است ابتدا پیکره اصلی را بنا نمایید و سپس متعلقات بعدی را به آن بیافزایید. وقتی پیکره ساخته شود هیچ چیزی جلودارتان نخواهد بود.

اگر هنوز شک داشتن به توانایی های خود مانع شروع کردنتان می شود بهتر است ترفندهای مختلف را بکار بگیرید برای مثال زمان‌های 10، 15 یا 20 دقیقه‌ای را برای شروع تنظیم کنید.

همچنین نوشتن مداوم هم می‌تواند مفید باشد. با توجه به برنامه زمانی خاصی که دارید، سعی کنید هر روز کمی بنویسید. زیرا وقتی کاری را هر روز انجام دهید، ترسش از بین می‌رود.

کمالگرایی

موفقیت خود را تجسم کنید

وقتی انتظار انجام کاری را می‌کشیم، آنرا در ذهن‌مان تجسم می‌کنیم. این فکر رشد می‌کند و بزرگ می‌شود. توله شیر تبدیل به شیری بالغ خواهد شد.

مشاهده مقاله  راه‌هایی جدید برای انجام بهتر کارها

تجسم موفقیت

ترغیب کلامی

می‌توانید فضای‌تان را با کلمات الهام‌بخش و مثبت پر کنید. می‌توانید این نوشته را بر روی برچسب‌هایی نوشته و بر روی در و دیوار اطرافتان نصب کنید: «چیزی که به من کمک می‌کند تعهدم به نوشتن است هر چند بد باشد. به خودم می گویم که باید 5 یا 10 صفحه امروزم را بنویسم مهم نیست چه باشد و هر وقت که بخواهم آنها را پاره می‌کنم. چیزی از دست نخواهم داد، نوشتن و پاره کردن پنج صفحه بدتر از ننوشتن نیست».

 

وسواس نداشته باشید

برای شروع کردن منتظر مقدمات عجیب و غریب نباشید، عده‌ای مدام در حال تهیه مقدمات هستند مثلا اگر قرار باشد که کتابی بنویسند،‌ مدام در حال خرید کتاب‌های مرتبط و مطالعه آن‌ها هستند و هیچ‌گاه نوشتن را شروع نمی‌کنند. آن‌ها بیشتر یک تدارکات‌چی هستند تا یک عمل‌گرا. تمرکزتان بر روی اولویت‌های‌تان باشد و نه مسائل بی‌اهمیت.

به قول یکی از نویسندگان:  «اگر ظرف کثیفی در سینک آشپزخانه بود، نمی‌توانستم بنویسم. حالا اگر حتی یک مرده هم جلویم باشد می‌توانم بنویسم».

وسواس فکری

با احساسات خود آشتی کنید

گاهی باید از شر ابهام و تردیدهای درونی راحت شوید. پس بهتر است در مورد ترس‌هایتان، شک‌ها و ناراحتی‌هایتان بنویسید.

بنویسید که در ذهن‌تان چه می‌گذرد و احساسات درونی‌تان چیست. 10 تا 20 دقیقه به خودتان فرصت دهید تا ناکامی‌ها از وجودتان خارج شود بدون اینکه بخواهید آنها را قضاوت کنید، مورد انتقاد قرار دهید یا اینکه بخواهید کمشان کنید. از احتمالات منفی در مورد آینده بنویسید. برای مثال: اگر چیزی به ذهنم نرسد چه؟ اگر خجالت زده شوم، چه؟ اگر ترس‌هایم باقی بمانند و نویسنده بدی شوم و این داستان بد باشد، چه؟ اگر شکست بخورم چه؟ اعتراف کنید. بپذیرید. سپس زمانتان را برای بازگشت به کار تنظیم نمایید.

مشاهده مقاله  اهمیت خودآگاهی در موفقیت رهبران و مدیران

 

و اما حرف آخرم

آیا فکر می‌کنید که لیاقت پر کردن صفحات سفید را دارید؟ لیاقت بازگو کردن خودتان را در شکل‌های مختلف دارید؟

نویسندگان شما را دوست داشته‌اند و سعی کرده‌اند که احساس تنهایی‌تان را کاهش دهند، داستان‌هایشان برایتان گنج است، آیا واقعاً چنین نیست؟ احتمالاً همینطور است و همینطور هم خواهد بود.

شک درونی برای همه وجود دارد. اما نویسندگان هیچ وقت اینگونه فکر نمی‌کنند و اجازه نمی‌دهند که چنین احساسی مانع ادامه کارشان شود.

نداشتن اعتماد به نفس فلج کننده و ترسناک است. اما رمز عبور از آن ادامه تلاش است. تلاشی که می‌تواند نشستن پشت میز و نوشتن ایده‌ها و مشاهدات در دفترتان باشد. به نوشتن ادامه دهید و اگر امکان دارد هر روز اینکار را انجام دهید.

 

همیشه در مسیر زندگی موانعی وجود دارد

دانشگاه زندگی این موانع را برای شما هموار می کند

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

آیا تا بحال برای شما اتفاق افتاده که جلوی آیینه قرارگرفته و با خودتان حرف بزنید؟ خودتان را سرزنش کرده و یا از خود تعریف کنید؟ آیا خودتان را همانطور که هستید دوست داشته و قبول دارید و یا از دست خودتان عصبانی و ناراضی هستید؟ در کل چه احساسی نسبت به خود دارید و چه نمره‌ای به خودتان می‌دهید؟ پاسخ به سوالات بالا نشان‌دهنده میزان عزت نفس شماست.

عزت نفس چیست و چه نقشی در زندگی من دارد؟

برآورد افراد از میزان ارزش و اهمیت خودشان عزت نفس آنان را تشکیل می‌دهد. در واقع میزان اعتبار و احترامی که افراد برای خود قائل‌اند و ایمانی که به توانایی‌هایشان دارند، عزت نفس آنها را نشان می‌دهد. تعریف بالا بدین معنی است که عزت نفس تمامی اعمال و رفتار و احساسات  شما را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد؛ شما با توجه به باوری که نسبت به خود دارید دست به انجام کارها می‌زنید. اگر به خودتان ارزش قائل شوید، خود را باور داشته باشید، شکست‌ها شما را ناامید نمی‌سازند و دوباره بلند شده و از نو شروع می‌کنید؛ ولی چنانچه خود را باور نداشته باشید، با هر شکستی خود را بی‌لیاقت‌تر و ناتوان‌تر فرض کرده و دست از تلاش خواهید کشید. عزت‌ نفس پایین مانند غده‌ای است که در مغز شما روییده و کل عملکرد شما را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد بگونه ای که هیچ قسمت از زندگی شما نمی‌تواند از آسیبهایش در امان بماند. برای روشن شدن مطلب مثالی می‌زنم.

فردی را در نظر بگیرید که در امتحانی مثلا کنکور یا مصاحبه شغلی مردود می‌شود، چنانچه این فرد عزت نفس پایینی داشته باشد، حداکثر پس از چند تلاش ناموفق دیگر، خودش را می‌بازد و به خودش برچسب من بی‌لیاقتم، من بی‌عرضه‌ام، من توانایی انجام هیچ کاری را ندارم و… می‌زند و دست از تلاش برمی‌دارد و به مرور زمان مستعد ابتلا شدن به انواع بیماری‌های روانی از قبیل افسردگی، اضطراب، ترس و… شده یا گرایش به مصرف سیگار، الکل و… پیدا می‌کند. ولی چنانچه این فرد خودش را باور داشته باشد دست از تلاش برنمی‌دارد و راههای دیگری را هم امتحان می‌کند. مثلا پس از نتیجه نگرفتن در کنکور و یا مصاحبه شغلی مورد نظرش سعی می‌کند مهارت جدیدی یاد بگیرد. بدین ترتیب عزت نفس بالا، این فرد را از آسیب‌هایی که در بالا بدان‌ها اشاره شد، مصون نگاه خواهد داشت.

مشاهده مقاله  اهمیت خودآگاهی در موفقیت رهبران و مدیران

عزت نفس بالا

حال سوالی که پیش می‌آید اینست که چگونه نمره عزت نفس خود را به ۲۰ برسانم؟

در اینجا ۴ گام اساسی را که به شما کمک می‌کند تا نمره عزت نفس خود را به ۲۰ برسانید، برایتان آورده‌ایم.

 

گام اول: باورهای منفی در مورد خودتان را شناسایی کرده و آنها را از بین ببرید.

گفتیم که باورهای ما نقش تعیین کننده‌ای در میزان عزت نفس ما دارند. باورهای منفی منجر به پایین آمدن عزت‌نفس در ما می‌شوند. پیشنهاد ما برای مقابله با این باورهای منفی این است: برگه‌ای بردارید. برداشتهای منفی را که نسبت به خودتان دارید، بر روی کاغذ بنویسید. این کار شاید مدت‌ها وقت ببرد ولی مشکلی نیست. هر زمان که چیزی بیادتان آمد یادداشت کنید. سپس شروع به بررسی کنید. ببینید این باور منفی که دارید از چه وقت و چگونه شروع شده است. آنگاه شروع به جمع‌آوری شواهدی بکنید که باورهای‌تان را نقض کند.

مثلا وقتی که شما باور داشته باشید آشپزی شما افتضاح است و بلد نیستید غذاهای خوشمزه‌ای درست کنید، سعی کنید علت بوجود آمدن این باور را کشف کنید. آنگاه غذاهایی را که بخوبی درست  می‌کنید بیاد آورید و یادداشت کنید. بدین ترتیب به خودتان ثابت می‌شود که چندان هم آشپز نالایقی نیستید و باور منفی آشپزی من افتضاح است  بتدریج  کم‌رنگتر شده و از بین می‌رود.

باور منفی

گام دوم: توانایی‌ها و صفات مثبت خود را بنویسید و سعی کنید آنها را تقویت نمایید.

افرادی که عزت نفس پایینی دارند، خودشان و توانایی‌های‌شان را نادیده گرفته و از استعدادهای‌شان بهره کافی نمی‌برند. فهرستی برای خودتان درست کنید که در آن تمام صفات مثبت و مهارت‌هایی را که دارید، یادداشت کنید. از دیگران هم برای پر کردن لیست کمک بگیرید. سپس این لیست را جایی بگذارید که جلو چشمتان باشد. با این کار هر وقت که لیست را ببینید متوجه می‌شوید که چقدر آدم خوب و توانمندی هستید و سعی می‌کنید که با افزودن به آن لیست، هر روز بهتر و بهتر شوید.

مشاهده مقاله  اهمیت روابط بین فردی در دنیای امروز

بچه که بودم، همسایه ما که مردی کفاش بود و سر کوچه پینه‌دوزی می‌کرد فوت کرد و همسرش با چند تا بچه قدونیم‌قد تنها ماند. همه فکر می‌کردند که تکلیف این خانواده فقیر پس از فوت نان‌آور خانه چه خواهد شد. ولی زن همسایه ما عزت نفس بالایی داشت. به توانایی‌های خود ایمان داشت. شروع به درست کردن فطیر (نان سنتی روستاهای آذربایجان) نمود. هر روز صبح پسرش فطیرها را داخل فرغون می‌گذاشت و می‌فروخت. طولی نکشید که کار و بارشان حسابی گرفت و فطیرها را در مغازه‌ای در بازار شهر می‌فروختند و زندگی آبرومندانه‌ای داشتند.

 

گام سوم: شیک و تمیز لباس بپوشید. به ظاهر خودتان برسید

دقت کرده‌اید افرادی که مصرف کننده موادمخدر هستند چه ظاهر ژولیده و نامرتبی دارند؟ با دیدن آنها چه احساسی به شما دست می‌دهد؟ اولین فکری که به ذهن‌تان می‌رسد این است که چرا این‌ها به خودشان رحم نمی‌کنند.

چرا خودشان را دوست ندارند. وضعیت ظاهری افراد نشان‌دهنده میزان ارزشی است که آنها به خود قائل‌اند. از طرفی، آراسته بودن در همه موقعیت‌ها حس بسیار خوبی به شما می‌دهد. از خودتان خوش‌تان می‌آید و لذت می‌برید. البته حالات بدنی شما هم جزو ظاهرتان محسوب می‌شود. صاف بایستید، شانه‌های‎تان آویزان نباشد، محکم و با وقار راه بروید. بدین ترتیب این حس را به دیگران نیز القا می‌کنید که شما فردی با عزت نفس بالا می‌باشید.

 

روانشناسی خانواده و حقوق خانواده از مسائل ضروری در زندگی است

درباره آنها اینجا بخوانید

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

یکی از دشوارترین موقعیت های دنیا این است که مقابل جمعیت بزرگی شروع به صحبت کنیم اما نتوانیم یک کلمه حرف، نظر، سخن یا ایده از این جمعیت بِکِشیم! موافق هستید؟ شما هم حتما تجربه کرده اید نشستن کنار کسی که مدام با حرف زدن سعی دارید با او ارتباط برقرار کنید اما همچنان شاهد یک کوه یخ هستید که رو به روی شما ایستاده است. یا شاید هم به عنوان یک معلم یا استاد به دنبال مشارکت 100 درصدی افراد در کلاس بوده اید ولی هرگز اشتیاق دانشجویان آن چیزی نبوده است که شما به دنبال آن بوده اید. این جا است که به شما هم ثابت می شود گرفتن بازخورد از مخاطب چه قدر کار سختی می تواند باشد!

متاسفانه یا خوشبختانه مفاهیم پیچیده پیش بینی نشده ای در برخی از روابط حرفه ای وجود دارد که کلا گرفتن بازخورد از مخاطب را دشوارتر می کنند. مثلا در تمام ملل و فرهنگ ها ارتباط رئیس یا ارشد با زیردستان و کسانی که برای او کار می کنند ارتباطی سرد و کاملا متکی بر قوانین است. پست مدیریتی و سخن گفتن وقتی که در موقعیت بالاتری از دیگران قرار داریم ناخودآگاه رفتارهایی در انسان ایجاد می کند که صمیمت و گرمی ارتباط را از بین می برد. پس جای تعجبی باقی نمی ماند که گرفتن بازخورد از مخاطب و برقراری تعامل با آن ها مثل فتح قله قاف باشد!

هر سختی ای هم که در این راه وجود داشته باشد شناخت و برقراری ارتباط با افراد برای به چالش کشیدن شما همچون مرز بین شکست و موفقیت حساس و حیاتی است. هر چه قدر هم گرفتن بازخورد از مخاطب سخت باشد دانشگاه زندگی به شما کمک می کند با فن بیان مثل حرفه ای ها دیگران را وادار به تعامل با خود کنید!

آموزش گرفتن بازخورد از مخاطب با فن بیان

به صورت عمومی دو اصل برای بازخورد گرفتن از افراد وجود دارد:

  1. اصرار: هر کاری که انجام می دهید هرگز در محیطی نباشید که کسی برای نقد کردن و اصلاح شما وجود نداشته باشد. به اعضا تیم یا اطرافیان خود در منزل یا خانواده تاکید کنید که شدیدا به بازخورد های آن ها درباره مسائل نیازمند هستید
  2. فدردانی از رک گویی: در اصل دوم نه فقط تشکر زبانی بلکه قدردانی و پذیرش رک گویی دیگران با هدیه دادن یا پاداش دادن از آن ها توصیه می شود

مشاهده مقاله  6 تکنیک فن بیان در تدریس به سبک نظام‌های آموزشی نوین دنیا

این دو اصل بنیان و بن مایه تمام راهکارهایی است که قرار است برای گرفتن بازخورد از مخاطب با شما در میان بگذاریم.

 

پرسشگر خوبی باشید

وقتی که شما رئیس باشید برای دیگران نقد کردن و بیان نظراتی که بویی از مخالفت با شما را داشته باشند مشکل می شود. بنابراین این بار خود شما هستید که باید سوال بپرسید و سوال بپرسید! یک لحن فوق العاده دل نشین و متواضعانه برای این که دیگران شدیدا جذب شما شوند و به ارائه بازخورد بپردازند این است: چیزی وجود دارد که من انجام دهم یا از انجام آن خودداری کنم تا همکاری بهتری با هم داشته باشیم؟

سوالات کوتاه و ساده دیگری هم وجود دارد که شما را به یک پرسشگر خوب تبدیل می کنند. پرسشگری که پیگیر نظرات دیگران است می پرسد:

  • چیزی در امور کار شما را آزار نمی دهد؟
  • چه طور می توانم پشتیبانی بهتری از این پروژه داشته باشم؟
  • چیزی از قبل وجود دارد که تا کنون به من نگفته باشید؟

 

ناراحتی بقیه را به آغوش بکشید

شکستن سدی که بین دو طرف و گرم شدن ارتباط آن ها با هم وجود دارد معمولا دشوار است. وقتی این ارتباط تازه شکل گرفته باشد یا اساسا مخاطب شما آدم سردی باشد می توانید بعد از شکل گیری این رابطه تکنیک های رفع خجالتی و کم رو بودن را به او بیاموزید تا بهتر در جمع حاضر شود و نظراتش را درباره شما بیان کند.

 

بهترین راه این است که دیگران را خودتان وادار به صحبت کردن کنید. اگر از ناراحتی یا درگیری های فکری شروع کنید احتمالا این مخاطبان هستند که بحث را ادامه می دهند.

 

برای خواندن ادامه مطلب روانشناسی خانواده را کلیک کنید

برای مقالات بیشتر دانشگاه زندگی همراه شماست

  • کیمیا یزدانی