روانشناسی

۳۳ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

چه کسی عشق را به شما آموخت؟ چه کسی عاشق‌بودن را به شما آموخت؟ چطور به‌نظر می آمد؟  عشق در رفتار؟ راه‌رفتن و حرف‌زدن؟ یا فقط اندیشیدن؟

این سوال ریشه در اساس وجودیِ ما دارد. خود من تا همین هفتۀ پیش راجب‌اش فکر نکرده بودم. ناگهان، فهمیدم که عشق برای من مثل لمس یک حملۀ عصبی یا وحشت است. عشق برای من، مخفی نگه‌داشتنِ علاقه بود. عشق یعنی از ترسِ این‌که اتفاقی برای معشوقه‌ات بیفتد، شب ها را تا صبح بیدار بمانی. اما برعکس، متوجه شدم چیزی که من در ذهنم داشتم، عشق نبوده. بعد فهمیدم، که عشق‌هائی که تا به حال دیده یا راجب‌شان شنیده‌ام، همیشه نکات منفی بیشتری داشته یا همیشه با ترس‌هائی ناشی از اتفاقات بدی که هرگز نخواهند افتاد، همراه بودند. عشق مثل دریا غرق کننده، مثل یک رازِ خطرناک مخفی‌شده و مثل اسید نفوذکننده است. عشق برای من، خوردنِ برچسب به روی معشوقه‌ام بود، برچسبی که اورا از دنیای بیرون و رؤیاهایش دور نگه می‌داشت، چرا که ممکن است آسیب ببیند. این نوع عشق همیشه از آن نوعی که می‌تواند کنترل شود، بالاتر و ارجح‌تر تلقی می‌شود. عشقی که من دیدم مملو از آغوش و بوسه بود. عاشقانی از این دست، به هم می‌گویند: (برایت می‌میرم) ، (تو تمام زندگی من هستی) و… . این نوع عشق شامل علاقه و فداکاری زیادی می‌شود. فداکاریِ بیش از حد. عشق به این معنی نیست که رؤیاهای خود را به‌خاطر خرج‌کردن ذره‌ای پولِ بیشتر یا اندکی ریسکِ دخیل شده، کنار بزنیم.

عشق

معنی عشق، دوست‌داشتن یک فرد بود. این‌که تمام تلاش‌مان را بکنیم تا آرامش را حفظ کنیم و هیچ لطمه‌ای به آن وارد نکنیم. عشق به معنی ناپدیدشدن بود. این‌که همه‌چیز را در حالت طبیعی نگه داریم. باعث نشویم کسی مضطرب شود. از ناامید شدنش جلوگیری می‌کردیم تا یک رفتار سرد را تجربه نکنیم. وقتی قلب‌مان شکسته بود لبخند بزنیم. این‌که تمام تلافی‌های خشن را کنار بگذاریم. تمام احساسات منفی را نادیده بگیریم و همۀ تقصیرها را گردن بگیریم. این‌ها، معنی عشق برای من بود.

احتمالاً عشق برای خیلی از شماها تنها یک تفکر و فرضیه بود. یک جورهایی یعنی شما می‌دانستید عاشق آن فرد هستید، اما از سمت او، هیچ بوسه، آغوش یا محبتی دریافت نمی‌کردید. حتی جملۀ دوستت دارم را از زبانش نمی‌شنیدید. گذشته از همۀ حرف‌های اهانت‌آمیز و ظالمانه، انتظار داشتید که فقط بدانید عاشق فلان شخص هستید، بدون هیچ مدرک واقع‌بینانه‌ای.

مردم اغلب داستان‌های ترسناکی راجب کودکی و خانواده‌شان تعریف می‌کنند. این‌که خانواده‌ها چه‌قدر پافشاری می‌کردند تا به ما بفهمانند که دوستت داریم. در جواب، یکی از دیالوگ‌های دنی کین در فیلم کریسمس سفید را نقل می‌کنم: (اگر این عشق است، پس یکی از ما احمق تشریف دارد).

پس عشق واقعا چیست؟ اگر وحشت، حملۀ عصبی یا خودخوری نیست، پس چیست؟

عشق واقعی

اگر بزرگ‌ترین و زیباترین شعرهای کل جهان هم موفق به احاطه و توضیح آن نشده‌اند، پس من با چه جرئتی سعی کنم؟ اما همۀ این حرف‌ها باعث نشد دل‌سرد شوم. حالا، نظریۀ احتمالی‌ام راجب ماهیت عشق را به شما ارائه می‌کنم.

“روزی که پرنس هری و مگان مارکل با هم ازدواج کردند، من تمام شب را در بخش تلفات بیمارستان عذاب می‌کشیدم، درحالی که شوهرم به‌راحتی در اتاق خدمات، کارهای بی‌دردسر را انجام می‌داد. وقتی که گروه کر شروع به خواندن آهنگ کنارم بایست کردند، با خودم فکر کردم که تمام معنی عشق همین است. این که همیشه درکنار هم باشید، چه در سختی و چه در زمان آسودگی… مگر این‌که یکی از طرفین سوءاستفاده‌گر باشد. در آن‌صورت باید آن‌ها را از فاصلۀ دوری دوست داشت، چرا که اگر خلاف این اتفاق بیفتد، امنیت احساسی‌مان در خطر غوطه‌ور می‌شود.


من عشقی که در آن فقط جملۀ (برایت می‌میرم) گفته شود نمی‌خواهم. عشقی که در آن معشوقه‌ام نخواهد برای من زندگی کند را نمی‌خواهم. دلم می‌خواهد که معشوقه‌ام زندگی پر از لذتی را برای خودش دست‌وپا کند. حتی اگر خودخواهی تلقی شود. دوست ندارم فقط اطرافم بچرخد، برایم فداکاری کند و به‌خاطر من خودش را آزار دهد.

من عشقی که در آن دوستت دارم دائماً تکرار شود اما خلافش رفتار شود را نمی‌خواهم. کلمات پست هستند. با تشویقِ من برای دنبال‌کردن رؤیاهایم نشان بده که دوستم داری، همان‌طور که من این کار را می‌کنم. نمی‌خواهم که با تبدیل‌کردنِ من به چیزی که فکر می‌کنی بهتر است آزارم دهی. عشقی را می‌خواهم که در آن، خوشحالیِ من در اولویت باشد.”

عشق

واقعاً عجیب است، عشق آن چیزی که همیشه می‌خواستم نبود. یک‌بار زنی به من گفت: (من همیشه شوهرم را دوست ندارم، اما همیشه عاشق او هستم). البته که همۀ ما همیشه قابل دوست داشتن نیستیم، اما نظر شخصی‌ام این است که دوست‌داشته‌شدن بهتر از معشوقه بودن است. آدم نمی‌تواند به‌خاطر کسی که هست دوست داشته شود، اما این مسئله در مورد عشق صدق می‌کند. بنده شخصاً ترجیح می‌دهم که به‌خاطر کسی که هستم دوست داشته شوم، تا اینکه علی‌رغم کسی که هستم عاشقم باشند. (خوشبختانه با این‌که بعضی از ماها قابل دوست داشتن نیستیم، اما عشق‌های بی‌قید‌وشرط برای‌مان اتفاق می‌افتد).

من آغوش‌گرفتن‌های بی‌اختیار را می‌خواهم، نه آن آغوش‌های نمایشی و تحمیلی را. از این‌که به هر نحوی بغلم کنند متنفرم. این نوع کارها سرد، بی‌دوام و معذب‌کننده هستند و افراد را از هم دور می‌کنند. من این عشق خودپسندانه، مملو از تبصره و قانون، خفه‌کننده و بدبینانه را نمی‌خواهم.

من هم مثل شما راه زیادی برای شناختنِ دوبارۀ عشق پیشِ رویم دارم. تا یاد بگیرم که عشق باید چه شکلی باشد. چگونه حرف می‌زند و چطور رفتار می‌کند. این عشق می‌تواند آرامش‌دهنده و قابل اعتماد باشد، نه این‌که ترسناک و عصبی باشد. سفر هیجان‌انگیزی به جزیرۀ ماجراجویی‌ها. شاید روزی بتوانم درکش کنم

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

بارها و بارها در زندگی روزمره شاهد موقعیت‌هایی بوده‌اید که شما را دچار شک و تردید عجیبی کرده است. همین که حرفی زده باشید اما احساس کنید مخاطب برعکس متوجه شده  و شما را با رفتارش سردرگم کرده است. تا این جا که بابت برداشت اشتباه مخاطبتان مردد می‌شوید و این احساس در رفتارتان نمود می‌یابد. یا این که احتمالا شما هم از این “فکر کردم”های تکراری خسته شده‌اید؛ مثل این که “فکر کردم منظورم را متوجه نشده است” یا “فکر کردم دچار سوتفاهم شده باشد” و…این موقعیت‌ها و سایر موقعیت‌های مشابه شامل درگیری ذهنی بسیاری از ما با معضل شفافیت در سخنرانی است. معضلی آشنا که با تمام پیچیدگی‌هایش راه حل دارد.

توهم شفافیت در سخنرانی

در بررسی پدیده توهم شفافیت در سخنرانی همان طور که گفته شد فرد آگاهی افراد را نسبت به حالات خود خیلی بیش‌تر از آن چه که هست ارزیابی می‌کند. در توهم شفافیت مقصود حالات داخلی افراد مثل احساسات او نظیر ترس، ناراحتی، هیجان و …می‌باشد.

موقعیت‌های مشابهی از توهم شفافیت در زندگی شخصی هم رخ می‌دهد. مثلا در حال خوردن یک غذا یا نوشیدن نوشیدنی خاصی هستید که عشق خاصی بدان می‌ورزید یا در مقابل از خوردن آن نفرت دارید فکر می‌کنید سایر افراد حاضر در دور میز بیش از خود شما این حس عشق یا نفرت را احساس می‌کنند. یا اگر برای یک مصاحبه شغلی یا مثلا مطرح کردن درخواست افزایش حقوق عصبی، مضطرب و نگران هستید حس می‌کنید طرف مقابل خیلی زود از حس شما آگاهی پیدا کرده و این موضوع روی دیدگاه رئیس یا فرد مصاحبه‌کننده نسبت به شما اثر منفی می‌گذارد.

توهم شفافیت در سخنرانی

اگر درگیر این معضل شده‌اید با این تصور که باید تا آخر با این تصور دست و پنجه نرم کنید خودتان را عذاب ندهید! بخش دوم این سری آموزشی کمک می‌کند تا به سادگی بر ترس و توهمات خود غلبه کنید.

بررسی معضل توهم شفافیت در سخنرانی و ترس سخنرانان

سخنرانی عمومی می‌تواند یک تجربه عظیم احساسی برای هر فرد باشد. به همین دلیل است که هر عامل مرتبط با روح و روان سخنران می‌تواند به اشکال مختلف به فرآیند سخنرانی آسیب بزند.

توهم شفافیت چه طور چارچوب ذهن سخنران را بر هم می‌زند؟

اگر ذهن سخنران را یک چارچوب سازماندهی شده در نظر بگیریم که با مطالب طبقه‌بندی شده منظم شده است، توهم شفافیت در سخنرانی همچون تیر خانمان‌براندازی است که کل این نظام را بر هم می‌زند؛ اما چه طور؟

توهم شفافیت در سخنرانی

ایجاد شور و هیجان افراطی سخنران

گیلویچ و صوفیسکی در ادامه تحقیقات خود بعد از کشف این واکنش ذهنی در افراد تصمیم گرفتند ببینند آیا توهم شفافیت روی سخنرانان هم که زمینه کاریشان آن‌ها را مستعد آسیب می‌کند تاثیر می‌گذارد یا نه. پاسخ همان طور که انتظار می‌رفت مثبت بود.

در طول سخنرانی، سخنران‌هایی که مغلوب این حس می‌شوند به سمت واکنش‌های منفی پیش می‌روند. به این شکل که سخنران نمی‌تواند مشکلات سخنرانی و مدیریت آن‌ها را بر عهده بگیرد، عصبانی می‌شود و با توهم شفافیت بر عصبانیتش افزوده می‌شود. این حالت چرخه‌ای است که با یک روند تصاعدی تسریع می‌گردد.

خجالت‌زدگی افراطی بابت اشتباهات کوچک

فرض کنید بابت یک اشتباه کوچک در طول سخنرانی تپق زده‌اید، مطلب را جا به جا منتقل کردید و …همه سخنرانان در این شرایط احساس خجالت‌ می‌کنند؛ مثلا خود را سرزش می‌کنند که چرا مرتکب این اشتباه شده‌اند یا این اشتباه از آن‌ها بعید بوده است.

این شرایط هم باعث می‌شود سخنران تصور کند اشتباهاتش بیش از پیش دیده شده و بدتر خجالت‌زده شود. پر واضح است تا زمانی که دو بخش اساسی و واضح در طول سخنرانی با هم اشتباه نشوند غالب مخاطبان از اشتباهات مختصر شما غافل می‌مانند.

اجبار سخنران به عذرخواهی‌های مکرر از مخاطبان

تحت تاثیر شرایط ایجاد شده هر سخنرانی بالاخره مجبور می‌شود عذخواهی کند. این نوع عذرخواهی غالبانه ناشیانه و غیرحرفه‌ای است چون بسیاری از مخاطبان از علت آن اطلاعی ندارند.

توهم شفافیت در سخنرانی

مدیریت و غلبه بر توهم شفافیت در سخنرانی

توهم شفافیت هر چه که باشد مثل سایر مشکلات نظیر اثر نورپردازی در سخنرانی راه چاره دارد.

شاید مهم‌ترین راهکاری که برای مبارزه با این مشکل پیشنهاد می‌شود آگاهی‌بخشی به سخنران برای آشنایی بیش‌تر با این معضل باشد. به نظر می‌رسد هر چه که سخنران با این موضوع بیش‌تر آشنا باشد اعتماد به نفس بیش‌تری پیدا می‌کند تا این که همزمان اضطراب خود را پایین بیاورد و کیفیت سخنرانی‌اش بالا برود.

تاثیر توهم شفافیت بر مخاطبان در سخنرانی

ایراد سخنرانی یک فرآیند دو طرفه است که همزمان روی سخنران و بیننده یا شنونده اثر می‌گذارد. بر خلاف آن چه به نظر می‌رسد مخاطبان هم به اندازه سخنران از توهم شفافیت در سخنرانی تاثیر می‌پذیرند:

سرخوردگی و ناامیدی مخاطب

تصور کنید مخاطبی را که با دیدن واکنش‌های شما تصور می‌کند از نشستن روی صندلی و تماشا شما نتیجه نمی‌گیرد. این حالت به مرور زمان مخاطب را دچار ناامیدی می‌کند و هر چه بیش‌تر بگذرد باعث می‌شود یک استرس داخلی بابت این اتلاف وقت در وی شکل بگیرد. از آن جایی که سخنران هم متوجه این استرس نمی‌شود مخاطب تصور می‌کند مورد بی‌توجهی قرار گرفته است و به زودی محل سخنرانی را ترک خواهد کرد.

توهم شفافیت در سخنرانی

بازخوردهایی که هرگز ابراز نمی‌شوند

خیلی از بازخوردهایی که سخنرانان دریافت می‌کنند مستقیم نیست. در بسیاری از مواقع از نظرات حاضران بعد از سخنرانی، در صفحات اجتماعی و یا به صورت مکاتبه‌ای اطلاع می‌یابیم. یکی از دلایل عدم گرفتن بازخورد از مخاطب در طول سخنرانی همین استرسی است که به واسطه توهم شفافیت در ظاهر سخنران شکل می‌گیرد و مانع از ابراز بازخورد توسط شخص مخاطب می‌شود

سخنرانی و فن بیان را کلیک کنید

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

تعداد زیادی از افرادی که به دبیرستان می‌روند و در سن نوجوانی قرار دارند، ممکن است دچار هیجانات بیش از حد شوند که مشکلاتی را برایشان به وجود می‌آورد. برخی از این هیجانات با افزایش سن از بین نمی‌روند و در مواقعی، باعث بروز رفتارهای خطرناکی می‌شوند که در زندگی خود و دوستانشان، مشکل ایجاد می‌کند.

اگر فرزند شما هم نوجوانی است که نسبت به هیجان آسیب‌پذیری دارد، احتمالاً تاکنون متوجه این موضوع شده‌اید اما شاید ندانید که دقیقاً باید چه کنید. وقتی که فرزند شما مستقل می‌شود، احتمال اینکه بتوانید به او کمک کنید کمتر خواهد بود زیرا او به رفتارهایش ادامه می‌دهد و ممکن است در نهایت رفتارهای شدیدی از خود بروز دهد.

یکی از این راه ها مدیریت هیجان است که می توان به این افراد کمک کرد و آن این است که نتیجه و سود کنار گذاشتن هیجان بیش از حد را به آن‌ها بگویید. در ادامه ۳ راه برای جلوگیری از این مشکل را مطرح کرده‌ایم، بنابراین همراه دانشگاه زندگی باشید.

مدیریت هیجان

۱ – تحصیل و معلمان

در دوران راهنمایی یا دبیرستان، نوجوان باید با معلمان متفاوتی سر و کار داشته باشد که هر کدام به شیوه متفاوتی درس می‌دهند. پس ممکن است افراد در مدیریت همه این کلاس‌ها دچار مشکلاتی شوند.

چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ فرزند شما از فشار درس‌ها خسته شود و معلم را بخاطر آن سرزنش کند. ممکن است رفتارهای غیرمنتظره و احساساتی از او سر بزند.

شما باید چه کار کنید؟ برای مدیریت هیجان فرزندتان او را تشویق کنید تا رفتار خودش را بررسی کند و ببیند چه زمان‌هایی احساس خستگی به سراغش می‌آید. به او بگویید که اگر چنین نشانه‌هایی مشاهده کرده، با شما در میان بگذارد تا بتوانید به او کمک کنید. یکی از راه‌ها، بارش فکری ایده‌ها برای حمایت از آن‌ها در مدرسه است.

۲ – ورزش

اینکه نوجوان عضو تیمی ورزشی باشد برای او هیجان‌انگیز است اما حضور در یک بازی، می‌تواند باعث بروز رفتارهای شدیدی شود که دلخوری و عصبانیت هم‌تیمی‌ها و مربی را به همراه دارد.

چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ هیجان فرزند شما باعث می‌شود که قوانین حاکم بر بازی و تمرینات تیمی را فراموش کند. همچنین ممکن است به بازی فیزیکی روی آورد و به دیگران صدمه بزند.

شما باید چه کار کنید؟ به فرزندتان بگویید که چرا باید با مربی و هم‌تیمی‌هایش همکاری کند و فواید این کار را به او گوشزد کنید. این کار باعث می‌شود که فرزندتان به عضوی مفید در تیم تبدیل شود. همچنین درباره احساس او از نظر فیزیکی، هنگامی که بسیار هیجان‌زده می‌شود، صحبت کنید.

مدیریت هیجان

بازی‌های ویدیویی و شبکه‌های اجتماعی

برای بسیاری از کودکان و نوجوانان، بازی‌های ویدیویی و شبکه‌های اجتماعی

بخشی اصلی و مهم در زندگی اجتماعی است. فرزند شما ممکن است عاشق بازی یا توییت کردن و به اشتراک گذاشتن مطالب در شبکه‌های مختلف باشد؛ اما احتمالاً قوانین استفاده صحیح از آن‌ها را به درستی نمی‌داند.

چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ (بازی ویدیویی) بچه‌ها و نوجوانان از بازی کردن لذت می‌برند اما این کار ضررهایی نیز دارد. ممکن است فرزند شما با ساخت جوک‌های ناپسند درباره شخصیتش در بازی، واکنش نشان دهد یا اینکه همراه دیگران بازی کند و در آن، شکست بخورد.

چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ (شبکه اجتماعی) اعتیاد به این شبکه‌ها و حضور مداوم در آن‌ها ممکن است برای فرزندتان، خوب نباشد. این احتمال وجود دارد که فرزندتان دوستان ناشناسی در این فضا بیاید یا کامنت‌هایی نامناسب و زننده منتشر کند.

شما باید چه کاری انجام دهید؟ این شرایط معمولاً برای والدین سخت است زیرا نوجوانان کمتر درباره این مسائل صحبت می‌کنند و مانند بچه‌ها حرف والدین را چندان جدی نمی‌گیرند. همچنین می‌توانید درباره این مسائل به فرزندتان مشاوره دهید و او را از خطرات و مزایا مطلع کنید.

در این مطلب سعی کردیم به موضوعاتی بپردازیم که بخاطر هیجان زیاد در دوران نوجوانی، مشکلاتی به وجود می‌آورند. شما باید سعی کنید در این شرایط، به فرزندتان برای مدیریت هیجان کمک کنید.

بازی های ویدئویی

نکات اصلی که باید بدانید:

  • اگر فرزند نوجوان شما در مدیریت هیجان مشکل دارد، این موضوع ممکن است بر دوستان و هم‌کلاسی‌های او نیز تاثیر بگذارد.
  • اگر فرزند خود را متوجه مزایای مدیریت هیجان کنید، نتیجه بهتری خواهید گرفت.
  • در برخی موارد، کمک گرفتن از یک نوجوان دیگر که بر مسائل شبکه‌های اجتماعی و بازی‌ها تسلط دارد، می‌تواند به فرزند شما کمک بسیار خوبی کند
مقالات آموزش سخنرانی را در سایت دانشگاه زندگی بیاموزید
  • کیمیا یزدانی