روانشناسی

  • ۰
  • ۰

سال­ها پیش، وقتی نوجوان بودم، یکی از بزرگ‌ترها تعریف می­کرد خوابی دیده ­است. او گفت: «خواب دیدم شکاف خیلی بزرگی در دل زمین ایجاد شده. شکافی آنقدر عمیق که هرچه نگاه می­کردی، نمی­توانستی انتهایش را ببینی. دو طرف آن را صخره­های صاف و لغزنده پوشانده بود. تنها بودم و احساس تنهایی میکردم؛ روی لبة یکی از این صخره ­ها ایستاده بودم و به آن طرف دره می­ نگریستم.

آنجا مردمی را دیدم که در حال گفت‌وگو و خنده بودند. به نظر می ­رسید اوقات خوشی دارند. احساس تنهایی و درماندگی کردم و حس کردم هیچ راهی برای رفتن به آن طرف دره وجود ندارد.

در طول تمام زندگی‌­ام همواره این صحنه مقابل چشمانم قرار داشته. بسیار اتفاق افتاده که احساس کرده ‌ام در طرف دیگر دره، دارم به مردمی شاد و خندان می ­نگرم بدون اینکه راهی به سمت آن‌ها وجود داشته باشد. این صحنه، روشن‌ترین تعریف من از تنهایی است. سال­ها درس و تحقیق در زمینه سلامت روان تاکنون این را به من ثابت کرده است که «تنهایی» یک فاکتور کلیدی در انواع اختلافات روانی است.

به علاوه دریافته­ام که مساله تنهایی چه در کشور خودمان و چه در جهانی که در آن زندگی می­کنیم به پدیده­ای فراگیر تبدیل شده است. ارزش رابطۀ پر معنای بین فردی به شدت کاهش یافته و سرعت مرگ‌بار جامعه مدرن و تلاش برای موفقیت مالی فقط به خاطر «عقب نماندن از قافله» اهمیت حضور افراد خوبی را که همراه در زندگی حامی­مان بوده اند، تحت­ الشعاع قرار داده است.

اکثرمان یا ارتباط خیلی کمی با اعضای خانواده و همسایگان‌مان داریم و یا اصلا با آن‌ها در ارتباط نیستیم. بعضی اظهار می‌دارند: «ما فراموش کرده­ایم چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم. شاید هم هیچ‌وقت این را به ما نیاموخته ­اند».

احساس تنهایی

تنهایی چیست؟

تعریف ­های زیادی برای تنهایی وجود دارد. این تعریف­ها بیشتر احساساتی مثل یاس، پوچی، ناامیدی و هوس را شامل می­شوند.

کدام یک از عبارات زیر بهتر می­ تواند تنهایی شما را توصیف کند؟

  • احساس می­ کنید هیچ گونه پیوندی با دیگران و افراد دور و برتان ندارید.
  • احساس می­ کنید ارتباط‌تان با دیگران قطع شده و هیچ پل ارتباطی بین‌تان وجود ندارد.
  • از اینکه کسی نیست تا با شما باشد، ناراحت هستید.
  • زمانی که تنها هستید، احساس راحتی ندارید.
  • حس می­ کنید کسی در زندگی‌تان نیست که نگران‌تان باشد.
  • دوست و هم ­صحبتی ندارید.
  • کسی نیست که بخواهد با شما بماند.
  • احساس می ­کنید دیگران شما را به حال خود رها کرده­اند.
  • برقراری ارتباط با دیگران، چه ارتباط فیزیکی و چه ارتباط احساسی برای‌تان دشوار است.
  • احسای خستگی و درماندگی می­کنید.
  • تنها هستید ولی نمی­ توانید از تنهایی­تان لذت ببرید.

و ممکن است که شما تعریف خودتان را از تنهایی داشته باشید.

تنهایی

چه می­شد اگر تنها نبودید؟

ایجاد تغییر در هر موقعیت و شرایط بغرنجی نیازمند «تصویرسازی» است. تصور کنید زندگی­تان چگونه خواهد بود اگر فلان چیز را تغییر دهید. مثلاً خانمی که از تنهایی و ناتوانی در ارتباط با دیگران رنج می­برد، می­گفت: «اگرچند دوست پیدا می­کردم، به آن­ها زنگ می‌زدم، با هم چت می­ کردیم، می­توانستم به آن­ها بگویم واقعاً نسبت به بیماری­ام چه احساسی دارم. از هیجان ایجاد یک عادت جدید برایشان می­گفتم و از اینکه چطور از خانواده­ام جداشده‌ام. آن­ها می­توانستند به من سربزنند، از احوالم جویا شوند یا حتی گاه­گاهی باهم بیرون می­رفتیم». اگر شما احساس تنهایی نمی­کنید، به این معنی است که بین بودن با دیگران و تنهایی در تعادل هستید و قلباً باور دارید دیگران شما را دوست دارند و مراقب‌تان هستند. این باور به قدری عمیق است که حتی زمانی که کسی دور و برتان نیست، احساس می­کنید با آن‌ها در پیوند هستید، حضورشان را حس می­کنید و از تنهایی‌تان نهایت لذت را می­برید. دوستان واقعی، خانواده­ای گرم و صمیمی و داشتن حس امنیت از اینکه می­دانید هرگاه به آن­ها نیاز دارید کنارتان هستند.

با ما همراه باشید با مطالب آموزش سخنرانی

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

در زندگی همه باید سعی کنند راه خود را بیابند. بعضی اوقات افراد فکر می‌کنند که در راه درستی قرار نگرفته‌اند اما برخی دیگر، چنین تفکری ندارند. این افراد همچنین در یافتن راه خود در زندگی به مشکل برمی‌خورند.

ممکن است شما هم ندانید با زندگی خود چه کار کنید. در این موقعیت باید چه کاری انجام دهید؟ نگاه کنید که در طول یک سال آینده چه کاری از دست شما ساخته است و چه قدم‌هایی در جهت‌های مختلف برمی‌دارید.

سعی کنید روزهای خود را بدون هدف سپری نکنید. حتی نوشتن ایده‌ها و آرزوها و فکر کردن به آن‌ها، بهتر از این است که هیچ کاری برای دست یافتن به آن انجام ندهید. تلاش شما هر چند کم باشد، ممکن است فرصت‌های بزرگی در مسیر زندگی ایجاد کند. اگر می‌خواهید دوی ماراتون را شروع کنید، راهی بسیار طولانی در پیش دارید و بهتر است همین الان بلند شوید و حرکت را به سمت یافتن راه خود در زندگی به تدریج شروع کنید.

پیدا کردن راه زندگی

خود را بشناسید

قبل از این که بتوانید راه خود را در زندگی پیدا کنید، باید بدانید که در چه شرایطی قرار دارید. آگاهی از موقعیت فعلی، برای تشخیص راه بسیار مهم است. شما باید واضح‌ترین تصویر ممکن است زندگی واقعی خود را ترسیم کنید.

شناخت خود

راه‌های مختلف را امتحان کنید

جسور باشید و برای تغییر تلاش کنید. نمی‌گوییم که خود را موظف به انجام کاری بزرگ کنید. نه، فقط لازم است با امتحان کردن کارهای کوچک و برداشتن قدم‌های معمولی، راه خود را بیابید. راه‌های مختلف را امتحان کنید، اگر از آن راه خوشتان نیامد و حس کردید که برای شما مناسب نیست، همیشه می‌توانید یک راه دیگر را امتحان کنید. تا زمانی که بالاخره به آنچه دوست دارید و شما را راضی می‌کند، برسید.

 

بهانه آوردن ممنوع

خیلی آسان است که بگویید به دنبال هدفی می‌روید و برای آن تلاش می‌کنید اما در حقیقت، عمل کردن سخت‌تر است و بسیاری از افراد، فقط در مرحله سخن گفتن باقی می‌مانند.

صبر کردن جایز نیست. شما باید برای رسیدن به هدفتان تلاش کنید، مهم نیست که این تلاش کم باشد. زیرا شما کاری انجام می‌دهید و از افرادی که هیچ تلاشی نکرده‌اند، جلوتر هستید.

بهانه آوردن ممنوع

خود را بپذیرید

ایده آل‌ها و لذت‌های زندگی خود را دریابید. سعی کنید چیزی که شما را خوش‌حال می‌کند را سرکوب نکنید. قطعا می‌توانید با کمی تلاش به بهترین نسخه از شخصیت خودتان تبدیل شوید. بنابراین وقت و انرژی خود را برای تبدیل شدن به چیزی که واقعاً نیستید، هدر ندهید.

هر انسان، منحصر به فرد و قدرتمند است و باید بتواند کنترل سرنوشت و راه زندگی خود را به دست بگیرد. شک و تردید نسبت به خود را کنار بگذارید و تصمیمی جدی برای تغییر شرایط بگیرید.

شاید نیاز باشد تعریف تازه‌ای از موفقیت ارائه کنید

با مقالات روانشناسی با ما همراه باشید.

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

اگر تجربه حضور در جمع بزرگی را خصوصا زمانی که یک گوینده با تجربه و حرفه ای مشغول حرف زدن باشد را دارید حتما به خوبی طعم لذتی را که در آن لحظه به هر کسی دست می دهد را چشیده اید. فقط یک سخنران یا گوینده حرفه ای است که می تواند شنونده را سفت و محکم روی صندلی های نگه دارد یا باعث شود از جایی که هست تا زمانی که سخنرانی تمام نشده جُم نخورد! تنها این سخنرانان هستند که می توانند بدون این که مخاطب احساس خستگی کند او را پرورش دهند، آگاه کنند و باعث رشد او در همان فاصله کوتاه بدون اندک زحمتی شوند. با این حال گوینده هوشمند بودن به این سبک، بایدها و نبایدهای خاص خود را دارد!

اگرچه می توان با استفاده از جملات هیپنوتیزم کننده سخنرانی جذابی را به مخاطبان هدیه داد یا هفت خوانی را برای درگیر کردن مخاطب به وسیله جملات متنوع و زبان بدن از سر گذراند اما گاهی در سخنرانی جملاتی هستند که نباید گفته شوند و مواقعی هستند که باید از شکل گیری آن ها به واسطه پرهیز از این جملات جلوگیری کرد.

هر چند که هر سخنران یا گوینده ای اصول خاصی را برای نمایش هوشمندی خود حین سخنرانی دارد بد نیست این بار به ۱۰ جمله ای که در دانشگاه زندگی پیش روی شما قرار دارد توجه کنید. این جملات هرگز به زبان یک گوینده هوشمند جاری نمی شوند!

جملاتی که گوینده هوشمند هرگز به زبان نمی آورد

گاهی سخنرانی به واسطه جملاتی که نمی گوییم پیروزمندانه تر خاتمه می یابد! چه جملاتی تا کنون به کارگیری آن ها در سخنرانی شما ممنوع بوده است؟ اصلا جملات ممنوعه هم در متون سخنرانی شما به صورت ثابت در نظر گرفته می شود و چنین لیستی وجود دارد؟

جملاتی که گوینده هوشمند هرگز به زبان نمی آورد

از همین حالا لیست ده گانه زیر را ترتیب دهید و حواستان باشد هرگز این ده جمله را به کار نبرید:

هرگز نگویید “صدای من را می شنوید؟”

برای شروع سخنرانی تکنیک های بی شمار خوبی وجود دارد که می توان از آن ها بهره گرفت؛ حتی وقتی که قرار است میکروفون را تست کنیم و بلند داد بزنیم: صدای من را دارید؟ می توانید صدایم را بشنوید؟

این جمله یکی از ضعیف ترین جملاتی است که یک سخنران می تواند برای شروع سخنرانی خود از آن استفاده کند. فکر می کنید اصلا شنونده ای هم وجود دارد که این جمله را از زبان سخنرانان نشنیده باشد؟ به نظرتان این دسته از عبارات بیش از حد کلیشه ای نشدند؟ وقت آن نرسیده است از این جملات پوسیده کمتر استفاده نماییم؟

راهکارهای به درد بخورد: این که بخواهیم از کیفیت و وضوح صدای خود مطمئن شویم بخش جدانشدنی از کار است. به همین دلیل توصیه می کنیم حتما با تیم تدارکات در تعامل باشید و از قبل میکروفون تست شود که هرگز نیازی به گفتن این جمله توسط یک گوینده هوشمند نباشد!

هرگز نگویید: “گوشی و لپ تاپتان را خاموش کنید!”

این جمله را همه ما سرکلاس و در حضور اساتید و معلمان شنیده ایم؛ اما اگر قرار باشد همین جمله تکراری را در محافل عمومی و سخنرانی ها هم بشنویم چه طور؟ احتمالا خیلی از ما به شنیدن آن عادت ندارین و حتی ممکن است بابت آن کمی خشمگین و بی میل شویم. به علاوه این روزها لپ تاپ و موبایل از ابزارهای نوت برداری، ضبط صدا و فیلمبرداری هستند و هر کسی ممکن است بدان هر لحظه نیاز پیدا کند.

جملاتی که گوینده هوشمند هرگز به زبان نمی آورد

جایگزین به درد بخورد: توصیه ما در این موارد استفاده از این جمله است: “لطفا گوشی های خود را روی حالت بی صدا قرار دهید”.

هرگز نگویید: “امروز سرحال نیستیم!”

برای مخاطبانی که مدت ها چشم به راه شما و چشم انتظار شنیدن حرف هایتان بودند، شنیدن این جمله مساوی است با بهانه تراشی یا توجیه عدم آمادگی کافی شما برای سخنرانی کردن. برای مخاطبان هر مشکلی اعم از عدم آمادگی شما یا پرواززدگی، صرفا مشکل شما است؛ و لاغیر!

جایگزین به درد بخور: در چنین مواقعی بهتر است به عنوان گوینده هوشمند هیچ چیزی نگویید. قبل از سخنرانی قهوه بخورید، چرت کوتاهی داشته باشید و هیجان خود را بالا ببرید. ضمنا خود را از استرس سخنرانی و دلشوره ها دور نگه دارید.

هرگز نگویید: “بحث ما خیلی طول نمی کشد!”

هر چند که گفتن این جمله از نظر خودتان و افراد حرفه ای نظیر خود شما ممکن است به منزله وقت شناسی و احترام به وقت مخاطبان باشد اما متاسفانه یا خوشبختانه شنوندگان از شنیدن این جمله سیگنال خوبی دریافت نمی کنند. در واقع در اغلب موارد با این جمله عدم تمایل، عدم آمادگی یا کمبود وقت خود را اثبات کرده ایم!

جملاتی که گوینده هوشمند هرگز به زبان نمی آورد

جایگزین به درد بخور: به جای این جمله با نهایت انرژی بگویید: وقتی که امروز این سالن را ترک می کنید، اطلاعات جامعی به دست آورده اید. به جز اثبات این که شما اعتماد به نفس کافی را دارید باید به مخاطبان خود به نحوی نشان دهید قرار است از این سخنرانی مطالب و اطلاعات خوبی عایدشان شود.

هرگز نگویید: “طرفدار فلان رنگ، فلان تیم و …هستم!”

طرفداری از تیم، رنگ، دین، مذهب یا حزب سیاسی در سخنرانی های عمومی که صرفا هدف تبادل اطلاعات است توصیه نمی شود.

راهکارهای جایگزین به درد بخور: اگر به دنبال راهی برای ایجاد سخنرانی انگیزشی و برقراری ارتباط با مخاطبان هستید از خاطرات خود تعریف کنید و به حاشیه نروید.

هرگز نگویید: “نیازی به نوت برداری نیست؛ اسلایدها قابل دریافت اند!”

هر چه قدر هم که اسلایدهای آموزشی شما کامل باشد باز هم برخی از مخاطبان نیاز دارند بنویسند تا مطالب در ذهنشان تثبیت شود. بنابراین به عنوان گوینده هوشمند در نوت برداری افراد دخالت نکنید.

جایگزین به درد بخور: به جای این جمله بگویید: اسلایدها بعد از سخنرانی به صورت آنلاین قابل دانلود هستند” با این جمله دو گزینه را مقابل مخاطب قرار داده اید تا خودش راه دلخواهش را برگزیند.

هرگز نگویید: “می خواهم یک داستان جالب تعریف کنم…”

اعلام کردن هر کاری که قرار است در سخنرانی انجام دهید هدر دادن واژگان و وقت دیگران است. به علاوه گفتن این جمله آن چنان مخاطب را برای شنیدن داستان سرایی شما به وجد نخواهد آورد.

راهکار به درد بخور: در عوض داستان را بی مقدمه تعریف کنید.

جملاتی که گوینده هوشمند هرگز به زبان نمی آورد

هرگز نگویید: جواب ….است!”

برای فهم بهتر مخاطبان یک شانس دوباره به آن ها بدهید و همزمان با جواب دادن سوال را نیز مطرح کنید. معمولا اولین باری که سوال مطرح می شود خیلی ها متوجه جزئیات آن نمی شوند.

راهکار به درد بخور: در صورت سوال پرسیدن مخاطب بگویید: “سوال شما ….است؛ و جواب من… می باشد؛ آیا سوال شما همین بود؟

هرگز نگویید: “باید قبلا که به این موضوع پرداختم بهتر گوش می دادید!”

بیان کردن این جمله برابر است با دزدیدن حس مثبت امیدواری و شوق مخاطب نسبت به گفته های شما؛ به اضافه این که ممکن است مخاطب ما با شنیدن این جمله کمی در جمع خجالت زده شود. گفتن این جمله در جواب سوالات دیگران معمولا حالات دفاعی یا دلزدگی شنونده را به دنبال دارد.

راهکار به درد بخور: به جای جمله های اضافی با کمال میل بگویید: خوشحال می شوم که دوباره این مسئله را باز می کنم؛ شاید باید مفصل تر در این باره حرف می زدم.

هرگز نگویید: “می خواهیم یکی یکی اسلایدها را با هم بخوانیم!”

با این جمله رسما اعلام کرده اید که قرار است روخوانی کنید و هیچ چیز از شما مستقیما به مخاطب تزریق نخواهد شد!

آموزش سخنرانی و فن بیان را اینجا بخوانید.

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

دریغ کردن نگاه از کسی بزرگ ترین تنبیه برای او است. حتما شما هم تا به حال از این ترفند استفاده کرده اید وقتی که احیانا با کسی مشاجره ای داشته اید یا اصولا دل خوشی از کسی ندارید معمولا به او نگاه نمی کنید یا سعی دارید نگاهتان را بدزدید و هرگز با او چشم تو چشم نشوید. به زبان دیگر همان طور که می توان با خیره شدن به دیگران و زل زدن به آن ها، غضب و دلخوری را به آن ها نشان داد می توان با محروم کردن آن ها از تماس چشمی ، درس خوبی بابت خطا رخ داده به افراد داد. حالا فرض کنید اگر قرار باشد همین کار را خواسته یا ناخواسته در سخنرانی انجام دهیم چه مجازات سختی به مخاطبان بی گناه خود داده ایم!

مدت زمان ارتباط چشمی ما با اطراف، عمق ارتباط چشمی و شیوه برقراری آن همه و همه نسبی است. این که مخاطب ما مرد باشد یا زن، این که حس خوبی به او داشته باشیم و بخواهیم با تماس چشمی بیشتر، سخنرانی انگیزشی داشته باشیم و مشارکت او را افزایش دهیم و این که اصلا با چه نیت و چه حالتی این تماس چشمی برقرار شود همه و همه باعث می شوند مفهوم این ارتباط، پیچیده و پر رمز و راز شود.

با توجه به این پیچیدگی ها، تصمیم گرفتیم در دانشگاه زندگی به رمزگشایی تماس چشمی در سخنرانی بپردازیم و در این حین چند راز ساده را برای توسعه و بهبود تماس چشمی در سخنرانی با شما در میان بگذاریم.

نکاتی برای توسعه و بهبود تماس چشمی در سخنرانی

درست است که تماس موثر چشمی یکی از راه های قطعی تاثیرگذاری بر مخاطب در سخنرانی است اما باید قبول کرد که این روش به همان اندازه ای که می تواند مفید واقع شود، ممکن است صدمات جبران ناپذیری را به برنامه سخنرانی ما وارد کند و حتی باعث سوتفاهم شود!

نکاتی برای توسعه و بهبود تماس چشمی در سخنرانی

مثلا بارها در سخنرانی برای من پیش آمده است که به عنوان مخاطب یک سخنران رو به رو نشسته باشم و احساس کنم بیش از این که بخواهد به دلیل شوق من برای شنیدن حرف هایش با من تماس چشمی در سخنرانی برقرار کند به نحوی نگاه هایش را می دزد و به این شیوه فرصت صحبت کردن را نیز از من دریغ کرده است! به هر حال چنین حسی چه واقع گرایانه باشد یا این که زاییده توهمات من شنونده باشد به وجود می آید و بابت آن کسی جز سخنران تقصیرکار نیست!

تماس چشمی؛ طبیعی یا غیرطبیعی؟

ما و شما بارها در روز از تماس چشمی استفاده می کنید. مثلا همین مکالمه های روزمره با والدین یا همسر و فرزندان. مکالمه هایی که حتی اگر در آن ها تماس چشمی وجود نداشته باشد آزرده خاطر می شویم و بلافاصله به آن ها گوشزد می کنیم وقتی که صحبت می کنیم به ما نگاه کنند؛ چون تنها با پیوند خوردن این نگاه ها است که حس می کنیم مخاطب به ما توجه می کند و و حواسش پرت نشده است!

با این حال وقتی که بحث سخنرانی در میان باشد تماس چشمی خیلی بیشتر از قبل اهمیت می یابد؛ خصوصا این که در فضاهای بزرگ تر و مقابل جمعیت بیشتر هزاران جهت وجود دارد که چشمان ما برای گردش و متمایل شدن به آن ها ترغیب شوند و هزاران نیرو مغناطیسی هم از سمت جاذبه های اطراف ناخودآگاه حواس ما را به سمت خود جلب می کنند! اصلا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا باید به مخاطبان نگاه کرد وقتی که سخنران می تواند همزمان:

  • به یادداشت های گران بها خود نگاه کند
  • وقتی کاشی ها و نمای زیبا سقف با این چینش خاص خودنمایی می کنند
  • وقتی که این همه آدم دیگر بیرون در حال صحبت کردن هستند
  • و…
برای مقالات بیشتر آموزش سخنرانی کلیک کنید.
  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

بازخورد از نظر شما چه معنایی دارد؟ نظرتان درباره بازخوردهایی که از مخاطبان خود در طول حرف زدن می گیرید چیست؟ بازخوردهای دلچسبی هستند یا اصلا نظراتی که می شنوید چنگی به دل نمی زنند؟ بگذارید از همین ابتدا و بدون توضیحات اضافه سه حقیقت را درباره بازخوردهای مناسب و تاثیرات آن با هم بررسی کنیم:

  1. بسیاری از بازخوردهایی که ما از مخاطبان می گیریم کارایی لازم را ندارند؛ طوری که گاهی احساس می کنیم کم تر کسی به حرف هایمان توجه کرده و این مدت با در و دیوار و هر چیزی غیر از مخاطبان زنده خود سرگرم بوده ایم!
  2. پیدا کردن سوژه هایی که بتوان از دل آن بازخوردهای به دردبخوری گرفت دشوار است؛ ضمن این که تبادل نظرات و بازخوردها نیاز به پشتکار بالایی دارد
  3. ظرفیت های یک سخنرانی تنها زمانی آشکار می شود که بتوان با فن بیان و هر ترفندی که شده است از مخاطب بازخورد بگیریم

این سه حقیقت، هر سخنرانی را با چند مسئله بغرنج یا در واقع معماهای پیچیده رو به رو می کند:

  1. اگر بازخوردهایی که ما به دلیل ضعف خودمان در سخنرانی دریافت می کنیم بی فایده هستند پس قرار است کی به این بازخوردها برسیم؟
  2. اگر رسیدن به بازخورد کار دشواری است چرا باید خودمان را به دردسر بیندازیم؟ اگر قرار باشد خودمان را به دردسر بیندازیم باید از کجا شروع کنیم؟

این معماها نه فقط برای شما، بلکه برای همه ما که به نحوی زندگیمان با فن بیانمان گره خورده پیچیده است. دانشگاه زندگی تا پایان همراه شما است تا هیچ معمایی برای شما و برای گرفتن بازخوردهای مناسب باقی نماند.

چه طور بازخوردهای مناسب از مخاطب بگیریم؟

یک بازخورد مناسب چه ویژگی هایی دارد؟ بازخورد فقط نظرات شخصی کاربران درباره تیپ و ظاهر یا نحوه حرف زدن ما است؟ چه چیزهایی ترکیب بازخوردهای مناسب و مثبت را تشکیل می دهند؟

چه طور بازخوردهای مناسب از مخاطب بگیریم؟

بازخورد معادل هر گونه اطلاعاتی است که شما درباره خودتان از مخاطب می گیرید. خیلی از این بازخوردها در قالب ارتباط غیرکلامی شکل می گیرند. به هر حال هر نوع بازخورد کلامی و غیرکلامی یا نوشتاری می تواند گسترده و طولانی باشد.

اما بازخورد با بازخورد مناسب تفاوت دارد. یک بازخورد مناسب آن قدر انرژی مثبت به همراه دارد که می تواند مهارت یا توانمندی های شما را بهبود بخشد؛ حال این مهارت نوشتاری باشد، گفتاری باشد، زبان بدن را شامل شود یا تکنیک های ارائه سخنرانی را در برگیرد.

در حالی که بسیاری از باخوردها مثل آفرین، خیلی خوب بود و…می توانند انرژی خوبی به افراد بدهند اما قطعا سازنده نیستند. بازخورد مثبت، بازخوردی است که بتواند قوای شما را برای سخنرانی های بعدی تقویت نماید؛ مثلا:

داستانی که در ابتدا سخنرانی و به دنبال آن در پایان سخنرانی مطرح شد خیلی الهام بخش بود؛ همان دو جمله اول کافی بود تا پیامتان را دریافت کنم.

چه طور بازخوردهای مناسب از مخاطب بگیریم؟

همان طور که می بینید در نقد یا بازخوردهای مثبت همه چیز باید شفاف سازی شود. در  واقع این شفافیت نقاط مثبت یا منفی است که ما را در مسیری که قرار داریم ثابت قدم می کند. به نمونه بازخورد منفی زیر توجه کنید:

یک ربع اول بود که من به دلیل سرعت سخنرانی شما متوجه گام های انجام آزمایش نشدم؛ همان کافی بود تا هیچ قسمتی از حرف هایتان را نفهمم!

انواع حالات بازخوردگیری در مواجهه با مخاطب

حالا احتمالا اولین سوال شما این باشد: چه طور می تواند بازخورد گرفت؟ چه طور می توان بازخوردهای مناسب را از بازخوردهای منفی یا تعریف و تمجید های ساده از هم تشخیص داد؟

زیر نظر گرفتن بازخوردهای غیرکلامی در طول سخنرانی

به عنوان یک سخنران، همزمان وقتی که در حال صحبت کردن هستید ثروت بزرگ بازخوردهای غیرکلامی کاربران مقابل شما قرار دارد. این بازخوردها را با پرسیدن سوالات زیر از خودتان بگیرید:

  • مخاطبان شما سردرگم و بهت زده هستند؟ احتمالا سرعت سخنرانی شما در کنار عدم صراحت و شفافیت بیان عامل این مشکل شده است
  • مخاطبان شما خسته و دلزده هستند؟ احتمالا مثل یک گوینده هوشمند عمل نکرده اید و با بیان جملات و مفاهیم تکراری، آن ها را دلزده کرده اید!
  • مخاطبان شما هیجان زده هستند؟ پس با خیال راحت به کار خود ادامه دهید!
  • مخاطبان شما سرهایشان را تکان می دهند؟ این یعنی به خوبی متوجه منظور شما شده اند یا حداقل در این زمینه تجربه کافی دارند
  • کم کم دارند سالن را ترک می کنند؟ اصلا خوب نیست!

چه طور بازخوردهای مناسب از مخاطب بگیریم؟

توجه به سوالاتی که حین سخنرانی پرسیده می شود

هر زمان که یکی از مخاطبان سوالی از شما می پرسد، بلافاصله آن سوال را برای این که بفهمید دقیقا چه مفهومی را در بر دارد تحلیل نمایید. مثلا:

  • سوالاتی که به صورت حاشیه ای پرسیده می شوند و از توضیحات شما فراتر هستند نشان می دهند مخاطبان شما به دنبال توضیجات گسترده تر و عمیق تری هستند.
  • سوال شخص سردرگمی ذهنی را نشان می دهد؟ چیزی مثل در هم ریختگی مطالب در ذهن فرد که احتمال اشتباهات را بالا می برد؟ پس شاید باید به صراحت کلام خود شک کنید!

ابتدا، میانه و انتها سخنرانی حواستان را به صحبت های مخاطبان بدهید

اصلا چرا باید به دنبال این کار باشیم؟ میانه سخنرانی یعنی دقیقا زمان استراحت، وقت کسب انرژی و تنفس بیشتر برای سخنران است! اما توصیه می کنیم این لحظات را از دست ندهید. مثلا بارها برای من پیش آمده است که بلافاصله بعد از اتمام بخش اول سخنرانی و ورود به زمان استراحت، با پچ پچ مخاطبانم رو به رو شدم؛ طوری که به نظر می آمد ابهام خاصی درباره یک مسئله در ذهنشان وجود دارد و به خاطر احترام به سخنرانی، آن را در وقت استراحت با هم در میان گذاشتند.

چه طور بازخوردهای مناسب از مخاطب بگیریم؟

بد نیست ۱۵ دقیقه قبل از شروع سخنرانی در جمع حاضر بوده و به حرف ها و نظرات حاضرین در جمع گوش دهید. این حرف هایی که در خارج از وقت سخنرانی رد و بدل می شوند سرنخ های خوبی هستند تا با استفاده از آن بتوانید مطالب را پوشش داده و توضیحات خیلی کامل تری ارائه کنید.

فراخوانی فرد به فرد برای بازخورد

بسیاری از مردم از ارائه بازخورد در جمع هراس دارند و باید حتما تکنیک های ایجاد انگیزه در مخاطبان در طول سخنرانی به کار برده شود. این موضوع دو دلیل دارد:

  1. آن ها نمی خواهند حواس شما را پرت کنند یا با بازخوردهای منفی ذهنتان مشوش شود
  2. آن ها به شما و فن بیانتان ایمان دارند. بنابراین می ترسند مبادا قضاوت نادرست کرده باشند

با توجه به این موانع پس طبیعی است که مخاطبان بازخوردهای مناسب یا منفی خود را مخفی کنند. به همین دلیل این جا هم سخنران باید وارد عمل شود و بازخوردهای فرد به فرد بگیرد.

چه طور بازخوردهای مناسب از مخاطب بگیریم؟

طراحی فرم نظرسنجی

گزینه آخر استفاده از فرم های نظرسنجی می باشد که بهتر است کمی قبل از پایان سخنرانی بین مخاطبان توزیع شود. در این فرم باید از درج ستاره یا رقم های صفر تا پنج خودداری شود؛ چون رقمی بیش نیستند! در عوض بهتر است گزینه ها را مقابل یک توضیح یا عبارت قرار دهید. مثلا نظر حاضرین را درباره ظاهر سخنران و زبان بدن او را جویا شوید یا نحوه انتقال اطلاعات از نظر آن ها را ارزیابی کنید.

مطالب بیشتر فن بیان را اینجا بخوانید.

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

۱۵ دلیل اصلی برای جدایی زوج‌ ها پس از گذشت ۱ یا ۲ سال

چرا افراد از هم جدا می‌شوند؟ دلیل اصلی جدایی زوج ها چیست؟ حقیقت تلخی وجود دارد که می‌گوید عاشق شدن، بسیار آسان‌تر از باقی ماندن در عشق است.

آیا می‌دانستید که حدود ۷۰ درصد از زوج‌هایی که هنوز ازدواج نکرده‌اند در کمتر از یک سال راهشان از یکدیگر جدا می‌شود؟ روان‍شناسی به نام مایکل روزنفلد بیش از ۳۰۰۰ نفر از افرادی که ازدواج کرده بودند و افرادی که هنوز به این مرحله نرسیده بودند را مورد بررسی قرار داد. او می‌خواست بداند که پس از مدتی، چه بلایی سر رابطه‌ها می‌آید و دلیل این جدایی‌ها چیست.

سوال اصلی که برای بسیار از ما پیش می‌آید این است که افراد چرا از هم جدا می‌شوند؟ و چرا بیشتر جدایی زوج ها در ۱ یا ۲ سال اول اتفاق می‌افتد؟ در ادامه با ما همراه باشید زیرا به ۱۵ دلیل اصلی این موضوع می‌پردازیم که توسط کارشناسان ماهر در این حوزه، مطرح شده‌اند.

جدایی زوج ها

۱ – سال اول رابطه چالش‌برانگیز و سخت است

نیل استراوس متخصص رابطه، درباره دلایل جدایی زوج‌ها در این مدت زمان خاص صحبت کرد و سه مرحله اصلی در این دوره را بیان کرد. او گفت:

در ابتدا، شما هیچ چیز را به شکل واقعی نمی‌بینید بلکه آن چیزی که دوست دارید ببینید را در طرف مقابل تجسم می‌کنید. در مرحله دوم کمی واقع‌گراتر می‌شوید و تصورات شما از بین می‌رود.

این موضوع باعث می‌شود که افراد در یک دوره خاص سه تا نه ماهه جدا شوند، به این دلیل که چهره واقعی یکدیگر را دیده‌اند. پس از این مرحله، به نزاع قدرت می‌رسیم. اگر از این سه مرحله به سلامت عبور کنید، یک رابطه جدی و خوب خواهید داشت. اما تعدادی از افراد از این مراحل عبور نمی‌کنند که نتیجه آن، جدایی است.

۲ – در مواقعی، رابطه آسیب‌پذیرتر است و احتمال جدایی بیشتر می‌شود

آیا می‌دانستید که بسیاری از افراد در زمان‌های خاص مثل عید سال نو و روز ولنتاین از هم جدا می‌شوند؟

طبق تحقیقاتی که در آمریکا انجام شده، بیشتر جدایی زوج ها در روز ولنتاین، فصل بهار، عید سال نو و تعطیلات تابستانی اتفاق می‌افتد.

جدایی

۳ – حقیقت نمایان می‌شود

پس از یک سال، حقایق ظاهر می‎شوند. شما رفتارها و عادات واقعی شریک خود را می‌بینید و ممکن است از برخی از آن‌ها خوشتان نیاید.

این زمان بسیار حیاتی است و نقش مهمی در رابطه دارد. به این دلیل که شما چهره و شخصیت حقیقی فرد مقابل را خواهید دید. پس در نهایت دو وضعیت به وجود می‌آید، یا پس از این زمان به شریک خود عادت کرده‌اید و نمی‌خواهید او را رها کنید یا اینکه ضعف‌ها و مشکلاتی که در او دیده‌اید، شما را از ادامه رابطه منصرف کرده است.

۴ – عشق، نابینا است

محققان دانشگاه لندن ثابت کرده‌‌اند که عشق واقعاً نابینا و کور است. مشخص شده که احساس عشق برخی از بخش‌ای مهم مغز که مسئول تفکر هستند را مختل می‌کند. پس هنگامی که به یک فرد احساس نزدیکی می‌کنید، مغز تصمیم می‌گیرد که از بررسی شخصیت طرف مقابل به شکل عمیق خودداری کند.

بنابراین اینکه می‌گویند فرد عاشق، نابینا می‌شود و ضعف‌های طرف مقابل را نمی‌بیند، به نوعی صحیح است.

 

۵ – مردم از سرمایه‌گذاری خود، انتظار کسب سود دارند

تحقیقات نشان می‌دهد که زنان انتظار دارند وقتی که روی یک رابطه سرمایه‌گذاری می‌کنند، سودی به شکل دریافت احساسات کسب کنند. این افراد، عشق و توجه، پول و زمان خود را صرف رابطه کرده‌اند پس انتظار دارند در عوض، توجه طرف مقابل را به دست آورند. اگر این انتظار برآورده نشود؛ رابطه به سمت نابودی پیش می‌رود و افراد از هم جدا می‌شوند.

 

۶ – بعد از یک سال، واقعیت جایگزین می‌شود

پس از حدود یک سال، نشاط و خوش‌حالی اولیه فروکش می‌کند و جای خود را به واقعیت‎ها می‌دهد. همین موضوع باعث می شود که مواجه شدن با واقعیت طرف مقابل، ناخوشایند باشد و رابطه ها را خراب کند.

 

۷ – شریک زندگی شما بخشنده و سخاوتمند نیست

مدتی طول می‌کشد تا متوجه شوید یک شخص چقدر بخشنده و مهربان است و چطور شخصیتی دارد. سخاوتمند بودن برای برخی افراد بسیار اهمیت دارد و اگر بفهمند که این ویژگی در طرف مقابل وجود ندارد ممکن است جدا شوند.

۸ – بیشتر افراد در طول یک سال تعیین می‌کنند که رابطه‌شان به چه سمت و سویی می‌رود

طبق نظر کارشناسان آمریکایی، معمولاً افراد پس از یک سال شناختن یکدیگر، مجاب می‌شوند که رابطه خود را رسمی کنند. در این مدت دو طرف با هم آشنا می‌شوند و سپس سعی می‌کنند ازدواج کنند. بنابراین در این دوره زمانی، امکان منصرف شدن از رابطه وجود دارد.

جدایی زوج ها

۹ – انتظارات اولیه شما برآورده نمی‌شود

هر رابطه بر مبنای آن چیزی که می‌خواهیم فرد مقابل ببیند و درباره ما بداند، شکل می‌گیرد. ممکن است مدتی به همین شکل ادامه دهید اما سرانجام، شخصیت واقعی شما یا طرف مقابل نمایان می‌شود.

قضاوت کردن درباره کسی که برای نخستین بار دیده‌ایم، طبیعی به نظر می‌رسد. محققان ثابت کرده‌اند که ملاقات اولیه ما با افراد، تا مدتی بسیار طولانی در ذهن‌مان باقی خواهد ماند.

۱۰ – شما از قبل تصمیم خود را گرفته‌اید

برخی افراد فقط مدت محدودی را برای قرار گذاشتن با فرد مقابل در نظر می‌گیرند و سپس رابطه خود را قطع می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند از وابسته شدن جلوگیری کنند و سعی می‌کنند کاری کنند که هیچ کس در این رابطه دچار صدمه نشود.

این موضوع کمی دردناک است اما متخصصان می‌گویند که تعداد زیادی از افراد این کار را انجام می‌دهند.

ممکن است در وقت‌های خاصی، از نظر احساسی ضعیف و شکننده‌تر از دیگر روزها باشید یا شاید در کار خود روز سختی داشته‌اید و می‌خواهید احساسات منفی را دور کنید. پس وارد شدن به رابطه‌هایی در زمان‌های خاص، نتیجه‌ای به جز جدایی پس از یک مدت کوتاه ندارد.

 

۱۱ – حوصله شما سر رفته و طاقت ندارید

خیلی آسان است که در اوایل رابطه، خوش‌گذرانی کنید و به جزئیات آن اهمیتی ندهید. مغزتان به شما می‌گوید که در حال لذت بردن هستید و چیز دیگر مهم نیست. بنابراین رابطه را ادامه می‎دهید. تا اینکه یک روز از خواب بیدار می‎شوید و می‌بینید که ادامه دادن، فقط وقت شما و بقیه را هدر می‌دهد. بنابراین پس از مدتی از طرف مقابل جدا می‎شوید.

این مورد بیشتر در زوج‌های جوانی به چشم می‌خورد که سعی دارند در کار و حرفه خود پیشرفت کنند و اکثر انرژی موجود را بر روی آن قرار می‌دهند.

موضوعات زیادی در زندگی وجود دارد که ممکن است برای فرد مهم‌تر از ازدواج و زندگی مشترک باشد، بنابراین در برخی موارد، حوصله و انرژی کافی برای رابطه وجود ندارد.

 

۱۲ – جذابیت فیزیکی دیگر برایتان مهم نیست

در ابتدای کار، دوست دارید وقت خود را کنار طرف مقابل بگذرانید و تا حد ممکن به او نزدیک باشید. این مورد طبیعی است اما همه می‌دانند که موضوعی پایدار نیست و پس از مدتی اهمیت آن کاهش می‌یابد.

این موضوع هم معمولاً پس از ۱۲ الی ۱۸ ماه مشاهده می‌شود. در این زمان، زوج‌ها به هم عادت کرده‌اند و می‌دانند که باید یکدیگر را به عنوان بخشی از زندگی خود بپذیرند. هرچه بیشتر درباره یک فرد بدانید و حضورش برایتان عادی شود، احتمالاً کمتر به او جذب خواهید شد.

این مشکل برای همه اتفاق نمی‌افتد اما روی رابطه تاثیر عمیقی می‌گذارد زیرا این دوره زمانی بسیار ظریف و  بااهمیت است.

 

جذابیت

۱۳ – عقیده و تفکرات شما با هم سازگاری ندارد

در ابتدا رابطه را شروع می‌کنید و خوش‌حال هستید اما مدتی بعد به نتیجه می‌رسید که کارها و تفکرات طرف مقابل را نمی‌پسندید. مثلاً ممکن است دختر یا پسر، دوست داشته باشد شب‌ها روی مبل بنشیند و سریال مورد علاقه‌اش را تماشا کند. اما شما فردی هستید که می‌خواهید در اجتماع حضور یابید، به میهمانی بروید، بیرون شام بخورید یا برای تماشای فیلم به سینما بروید. بنابراین احتمالاً مشکلات زیادی با آن فرد خواهید داشت چراکه تفکرات او شبیه شما نیست.

باور عمومی این است که تفکرات متضاد، انسان‌ها را جذب می‌کند اما ممکن است همین موضوع، باعث تفرقه و جدایی گردد.

در ابتدای رابطه، هر کاری که طرف مقابل بخواهد انجام می‌دهید چونکه می‌خواهید نشان دهید، چیزهایی که برای او جالب است را می‌پسندید. اما بهتر است اگر واقعاً از چیزی خوشتان نمی‌آید، به آن فرد بگویید تا از مشکلات بعدی جلوگیری کنید.

معمولاً یک سال زمانی کافی است تا بفهمید فرد مقابل، چگونه شخصیتی دارد. برای برخی زوج‌ها تا دو سال هم طول می‌کشد اما اغلب افراد قبل از اینکه زمان بیشتری بگذرد، رابطه را قطع می‌کنند.

 

 

۱۴ – جدایی زوج ها به دلیل مشکلات ارتباطی

این مورد یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در روابط است. بر اساس تحقیقات، مشکلاتی ارتباطی زن و مرد یکی از دلایل بزرگ جدایی زوج ها است. شاید بپرسید چرا؟

به این دلیل که مشکلات ارتباطی و صحبت نکردن درباره مسائل،  ممکن است به جای احترام، باعث اهانت و تحقیر افراد شود.

 

۱۵ – مشکلات مالی

زمانی که رابطه به مرز ۱ الی ۲ سال می‌رسد، این احتمال که مشکلات مالی سد راه شما شوند، بسیار بیشتر می‌شود. مشکلات مالی می‌تواند به مشکلات دیگری از جمله عدم اعتماد، نبود امنیت و بی‌قدرتی منجر شود.

اگر در مرحله قرار گذاشتن باشید، مشکلات مالی چندان مطرح نمی‌شوند اما اگر قصد داشته باشید با هم زندگی کنید یا به مسافرت بروید، پول مسئله مهمی خواهد بود.

برای مطالب بیشتر اینجا کلیک کنید.

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

مصاحبه‌های کاری یکی از مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین دقایق تعیین‌کننده‌ی زندگی حرفه‌ای هر شخص به‌حساب می‌آید. مردم معمولاً با استرس وارد جلسات مصاحبه می‌شوند. این استرس و اضطراب می‌تواند پتانسیل ما را کمتر از آن چیزی که هست نشان دهد و بعید نیست که شانسی را به خاطر آگاهی پایین در نحوه پاسخ دادن به سؤالات از دست بدهیم. فرقی نمی‌کند که چقدر تجربه داشته باشید، اگر برای یک کار جدید درخواستی داده‌اید هرلحظه ممکن است با شما تماس بگیرند و از شما بخواهند برای توضیحات بیشتر در جلسه‌ای که آن را به مصاحبه کاری می‌شناسیم شرکت کنید. مصاحبه‌کنندگان معمولاً افراد سخت‌گیر و پیچیده‌ای به نظر می‌رسند چراکه سؤالات آن‌ها هرچند تکراری ولی تعیین‌کننده‌ی آینده شغلی شما هستند. آقای بری دکسلر با بیش از ۳۰ سال تجربه‌ی حضور در بخش منابع انسانی سازمان‌های مهمی چون برادران لهمان و گروه بانکی لویدز به نحوه‌ی پاسخ دادن به ۷ پرسش معمول در مصاحبه کاری اشاره می‌کند. وی که در بیش از ۱۰۰۰۰ جلسه‌ی مصاحبه کاری حضورداشته است سؤالات متداول در این بخش‌ها را به شرح زیر برمی‌شمارد:

مصاحبه کاری

۱- در مصاحبه کاری اولین سوال اینه که بزرگ‌ ترین ایراد شما چیست؟

سؤالی که خیلی از مصاحبه‌شونده‌ها را دستپاچه می‌کند و البته اضطراب هم می‌آورد. شاید شما هم با سؤال مواجه شده باشید. اینکه خودمان به بزرگ‌ترین عیبمان در جلسه‌ای که می‌دانیم قضاوت خواهیم شد اقرار کنیم کمی عجیب و نگران‌کننده است. از طرفی شما نمی‌خواهید به این سؤال جواب دهید از طرف دیگر مدیران سازمان از شما انتظار پاسخ دارند. درکسلر به شما توصیه می‌کند که در این مواقع به یک ضعف طبیعی که در هر انسانی به‌صورت موقت ظهور پیدا می‌کند اشاره‌کنید و بلافاصله توضیح دهید که چگونه با نقطه‌ضعف خودتان مقابله کرده‌اید و چه راه‌هایی را برای اصلاح خود بکار گرفته‌اید. وی این‌گونه مثال می‌زند. فرض کنید نقطه‌ضعف شما این است که وقتی اشتباهی می‌کنید تا چند ساعت پریشان و غیرمتمرکز هستید. این شد اقرار شما به نقطه‌ضعفی که در خود دیده‌اید. زمان ارائه راه‌حل و واکنش شما به این مشکل فرارسیده است. بلافاصله به مصاحبه‌گر خود این توضیح را بدهید که شما با صرف ۱۵ دقیقه برای ریلکس کردن می‌توانید آرامش خود را بازگردانید و این تلاشی است که شما برای به دست آوردن دوباره آرامش خود بکار گرفته‌اید. درنتیجه شما باوجوداینکه هنوز در ناراحتی آن اشتباه هستید ولی توانسته‌اید دوباره کارایی قبلی خود را به دست آوردید. به مصاحبه‌گر خود این اطمینان را بدهید که شما همواره برای گرفتن بهترین تصمیم‌ها به دنبال اطلاعات کامل‌تری هستید و زمانی هم که اطلاعاتتان کامل نشده است سعی در اخذ بهترین تصمیم خواهید داشت. شاید این بزرگ‌ترین عیب شما نباشد و مصاحبه‌کننده شما با خودش فکر کند که عیبی که شما بیان کردید آن‌قدر معمولی است که خودش هم ممکن است گرفتارش شده باشد. اما فراموش نکنید که چنین پاسخی به‌مراتب بهتر از بی‌پاسخ گذاشتن سؤال مصاحبه‌کننده است. یا اینکه با اعتمادبه‌نفس بگویید من هیچ ایرادی ندارم. کاملاً واضح است که هیچ‌کس بی‌ایراد نیست و احتمالاً کسی که در خود عیبی ندیده باشد خودش تبدیل به بزرگ‌ترین عیب برای سازمانش خواهد شد. هم‌اکنون وقت آن رسیده است که جواب این پرسش را برای خودتان به سبک خودتان تمرین کنید.


 

۲- مهم‌ترین دست آورد شما چه بوده است؟

وقتی این سؤال از دکسلر شد او این‌گونه جواب داد که: بهترین دست آورد شما هر چیزی می‌تواند باشد هر چیزی که شما از انجام دادنش احساس غرور کرده باشید مهم آن است که بتوانید آن دست آورد را به‌خوبی توضیح و به‌روشنی شرح دهید. فراموش نکنید بهتر است مهم‌ترین دست آورد شما اخیراً برای شما اتفاق افتاده باشد آقای دکسلر این‌گونه ادامه می‌دهد که: به خاطر می‌آوردم زمانی از شخصی مهم‌ترین دست آوردش را جویا شدم و او به دست آوردی در سن ۱۳ سالگی‌اش اشاره کرد، درصورتی‌که آن مرد هم‌اکنون ۳۰ سال داشت. خنده‌دار نیست که برای یک مرد سی‌ساله مهم‌ترین دست آورد زندگی در سن ۱۳ سالگی اتفاق افتاده باشد یعنی در پنج سال گذشته اتفاق مهم دیگری نبوده که او را مفتخر به کسب موفقیتی کرده باشد!
چرا فکر می‌کنید برای شما که موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد شده‌اید، دفاع از پایان‌نامه یک موفقیت مهم محسوب نمی‌شود. همین اندازه که در جلسه مصاحبه قدرت زیبا جلوه دادن موفقیت‌های کوچک خود را داشته باشید به نظر به موفقیت بزرگی دست پیداکرده‌اید. پس‌دست بکار شوید و از هم‌اکنون به دست آوردهای مهم ۵ سال اخیر خود فکر کنید.

مصاحبه کاری

۳-چه اتفاقی افتاد که آخرین کارت را رها کردی؟

تقریباً غیرممکن است که بجایی دعوت به کار شوید و این سؤال از شما پرسیده نشود. خودتان را بجای کارفرما بگذارید مطمئنا یکی از مهم‌ترین کنجکاوی‌های کارفرمایان روی همین موضوع هست و شاید مهم‌ترین دلیل این سؤال نحوه‌ی پاسخ شما باشد نه خودپاسخ شما. دکسلر باتجربه این‌گونه به ما توصیه می‌کند که اگر قراردادتان تمام‌شده یا به هر دلیل دیگری خودتان کار قبلی اتان را ترک کرده‌اید پاسخ به این سؤال آسان است ولی شاید علت ترک کار اخراج یا درگیری با رئیس قبلیان باشد. در چنین مواقعی پاسخ این سؤال دیگر آسان نیست خیلی‌ها در چنین مواقعی علاوه بر مضطرب شدن حالت پریشانی به خود می‌گیرند. پس توصیه اول این است که هدف از پرسش را درک کنید اصلاً شاید شما به خاطر کسب حقوق و درآمد بیشتر کار قبلی را کنار گذاشته باشید یا شاید بنا بر دلایل و مشکلات خانوادگی نظیر بیمار شدن یکی از اعضای خانواده اتان مجبور به ترک کار قبلی خود شده‌اید این دو هدف متفاوت است و این کلیتی است که کارفرما می‌خواهد در مورد شما بداند. دگسلر به ما یاد می‌دهد که هر طور خواستیم به این سؤال جواب دهیم، فقط سعی کنیم در جوابمان حالت شرم و ناراحتی پیدا نشود. یعنی به کارفرما این‌گونه القا نکنید که به خاطر بیرون آمدن از آن کار اکنون ناراحت و شرمنده هستید.

۴-خودت را در پنج سال آینده در چه جایگاهی می‌بینی؟

پیش‌بینی اینکه شما در ۵ ساله آینده در چه موقعیتی قرار دارید کمی مشکل به نظر می‌رسد اما در نظر داشته باشید که مصاحبه‌کننده تنها به دنبال شناخت اهداف شما نیست. او می‌خواهد میزان انگیزه شما را برای کار در سازمان بسنجد و بداند شما تا چه اندازه به ماندن در سازمان فکر می‌کنید. به‌طور مثال اگر شما قصد دارید در ۵ سال آینده استارآپی در حوزه تخصصی خود راه بی اندازید لازم نیست مستقیماً به آن اشاره نکنید یا اگر قصد ادامه تحصیل‌دارید اول باید مطمئن شوید که کارفرمای شما با این موضوع مشکلی ندارد و سپس مستقیماً به آن اشاره‌کنید. توجه داشته باشید که هیچ کارفرمایی دوست ندارد پول یا زمان خود را بیهوده هدر دهد. همیشه خودتان را جای کسی که می‌خواهد شمارا به استخدام خود درآورد قرار دهید منظور از نگفتن برخی واقعیت‌ها به معنای دروغ گفتن در مورد آن‌ها نیست و به قول یک‌ضرب المثل شیرین پارسی “جز راست نباید گفت. هر راست نشاید گفت” پس در نظر داشته باشید که شایسته نیست به هر راستی و واقعیتی اشاره‌کنید، علی‌الخصوص اهدافی که منافع شما و منافع کارفرما را در نقطه مقابل هم قرار می‌دهند.


مصاحبه کاری

۵- چرا این شغل و حرفه را برای خودت انتخاب کردی؟

از آن دسته سؤالات خصوصی است که کارفرماها به خود حق پرسیدن آن را می‌دهند. اگر کسی درجایی به ‌جز مصاحبه کاری این سؤال را از شما کرد، خود را مجبور به جواب دادن آن نکنید. ولی در جلسات مصاحبه شغلی پرسیدن چنین سؤالی کاملاً متداول است باور کنید یا نه خیلی از مردم سعی می‌کنند شمارا با این سؤال به چالش بکشند و خیلی‌ها هم برای این پرسش پاسخ‌های خوبی آماده ندارند، اگر با چنین موقعیتی مواجه شدید تنها سعی کنید با توضیحاتی که در پاسختان می‌دهید حرارت سؤال را از پرسشگر بگیرید و او را مجذوب توضیحاتتان کنید قبل از آنکه او بتواند شما را گرفتار سؤالات بیشتر خود کند. شغل و حرفه خود را به‌خوبی بشناسید و سعی کنید جنبه‌های مختلف آن‌را شرح دهید. در مورد ویژگی‌های شخصیتی خود بگویید و نشان دهید که چرا این حرفه و شغل بدرد شما می‌خورد.

۶- چرا می‌خواهی به شرکت ما ملحق شوی؟

این هم از آن دسته سؤالاتی است که مدیران علاقه زیادی به پرسیدن آن دارند و خیلی‌ها فکر می‌کنند هر چه بیشتر از رئیس و سازمان تعریف کنند احتمال موفقیتشان بیشتر هم می‌شود. نمی‌توان گفت تعریف و تمجید از سازمان بی‌تأثیر است ولی این پاسخ سؤال شما نیست هرچند چاپلوسی این روزها جواب هم می‌دهد که آن‌هم به‌شرط درست چاپلوسی کردن است! به‌هرحال فراموش نکنید که در پاسخ به این سؤال خیلی از مردم اشتباه می‌کنند. آن‌ها اغلب شروع به توصیف شرکت مورد نظرشان می‌کنند و از برتری های آن می گویند،  بجای آنکه به این بپردازند که چرا خودشان می‌خواهند به این شرکت بپیوندند؟ در اینجا وکسلر به تجربه جالبش در استخدام گروه بانکی لویدرز اشاره می‌کند. او بیان می‌کند که خیلی از جوانان مصاحبه‌شونده به توصیف موفقیت‌های سازمان و مهم بودن گروه می پرداختند  و این‌گونه وانمود می‌کردند که علت تمایل آن‌ها به استخدام تنها مهم بودن آن سازمان است. درصورتی‌که سؤال می‌پرسید که چرا شما می‌خواهید در این سازمان استخدام شوید؟ یا به عبارتی چه چیزی در این سازمان موجب شده که فکر کنید می‌توانید نیروی خوبی برای آن باشید یا بالعکس سازمان برای شما محل مناسبی باشد؟ اگر سؤال می‌شد که در مورد این سازمان چه می‌دانید؟ آن موقع می‌توانستید به موفقیت‌های سازمان اشاره‌کنید ولی پرسش در مورد خود شماست. پاسخ خوب و مناسب به این پرسش این است که شما به‌درستی شرح دهید که این شرکت چه نقشی در مسیر آینده شما خواهد داشت و اینکه پیوستن به یک شرکت مهم و بزرگ تا چه اندازه می‌تواند در موفقیت‌های شما و آینده شما نقش ایفا کند. یا بگویید که چقدر مشتاق هستید که به‌عنوان جزئی از یک شرکت بزرگ دربیایید. این‌ها پاسخ‌هایی است که مدیران به ‌شدت اشتیاق دارند در مورد آن‌ها بدانند و پیش‌بینی کنند که نیرویی که می‌خواهد به آن‌ها بپیوندد تا چه اندازه برای شروع کار آمادگی دارد. داشتن اطلاعات در مورد سازمان مطمئناً یک مزیت به‌ حساب می‌آید ولی این‌همه‌ی ماجرا نیست. فراموش نکنید که پیوستن هر شخص به سازمان هم موجب ایجاد تغییرات در فرد متقاضی می‌شود و هم موجب تغییر در سازمان. پس یک مصاحبه‌کننده باهوش باید با در نظر داشتن همه این موارد و شنیدن توضیحات متقاضی این کنش و واکنش‌ها را حدس بزند.


موفقیت در مصاحبه کاری

۷- دوست داری در سازمان ما به چه جایگاهی دست پیدا کنی؟

سؤالی عجیب با جواب‌هایی عجیب، مطمئناً منظور از این سؤال شنیدن توضیحات اضافی در مورد شغل و کار شما نیست. جالب است بدانید که پاسخ‌هایی که مردم به این سؤال داده‌اند کاملاً عجیب و غیرمعمول بوده است و نشان از عدم درک درست آن‌ها از این سؤال دارد. به عقیده درکسلر آنچه در پاسخ شنیده می‌شود با مفهوم شغل و تعریفی که از نقش‌های کاری می‌شود کاملاً متفاوت است. درصورتی‌که مصاحبه‌گر می‌خواهد شما جنبه‌های مختلف شغل موردنظر خود را برای او شرح دهید تا او بفهمد تا چه اندازه به کار اشراف دارید شاید خنده‌دار به نظر برسد ولی دریکی از این جلسات مصاحبه دکسلر با جوانی روبرو شد که بعد از شنیدن این سؤال در پاسخ  به تمایل برای داشتن یک اتاقی اختصاصی و خلوت  اشاراتی کرد. توضیحاتی که به‌هیچ‌وجه به سؤال مربوط نمی‌شد و نشان از فهم و درک غلط او از سؤال داشت در حقیقت هدف مصاحبه‌کنندگان از پرسیدن این سؤال این است که از پاسخ شما بفهمند که شما تا چه اندازه با شغلی که برای آن دعوت به کارشده‌اید آشنایی دارید و تا چه حد به زوایای آن اشراف دارید.

امیدوارم مطالعه این مقاله برای کسانی که قصد حضور در یک جلسه مصاحبه‌ی کاری را دارند مفید واقع شود. توجه داشته باشید که در جلسات مصاحبه همیشه بهترین‌ها انتخاب نمی‌شوند گاهی آن‌هایی که بهتر از دیگران با سؤالات مواجه می‌شوند افراد پیروز در پذیرش نهایی هستند. موفقیت‌های ما تا اندازه‌ی زیادی به دانش ما برمی‌گردد. دانشی که می‌تواند از طریق تجربه با صرف هزینه به دست بیاید یا از طریق مطالعه و آموختن تجربه‌های دیگران . راه دوم همان راهی است که از طریق این مقاله و سایر مقالات مشابه سعی داریم تا خدمات آموزشی خود را به شما مخاطبان عزیز ارائه دهیم و در این راه خوشحال می‌شویم شما هم از طریق این سایت تجربیات حرفه‌ای خود را با ما در میان بگذارید.

مقالات بیشتر ما را اینجا دنبال کنید.

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

حرف زدن یکی از ساده‌ترین و پیش‌پاافتاده‌ترین مهارت‌های زندگی است که هر فرد در طول دوران حیات خود کسب و با آن رشد می‌یابد. اما چند درصد اطرافیان ما قادر هستند لب‌تر کنند و با چند جمله‌ی ساده ما را جادو کنند؟ چند نفر اطراف ما پیدا می‌شود که قدرت جذب کردن دیگران را با فن بیان خود داشته باشد؟

در دنیای واقعی هیچ کس با استعداد ذاتی حرف زدن و خصوصا جذاب صحبت کردن متولد نمی‌شود. مهارت‌های فن بیان و سخنرانی از جمله اموری هستند که پشتکار و اصرار زیادی می‌طلبند؛ چون کاملا اکتسابی هستند و هرگز بدون تمرین به دست نمی‌آیند.

فکر می‌کنید چه عواملی باعث جذب کردن دیگران می‌شود و چه طور جذاب صحبت کنیم؟

ما در دانشگاه زندگی با تکیه بر تجربیاتی که در این سال‌ها کسب کرده‌ایم و مروری بر نمونه‌های عینی در بحث فن بیان، نکاتی را گردآوری نمودیم که در ادامه با شما به اشتراک می‌گذاریم. شما را به خواندن ادامه‌ی این مطلب دعوت می‌کنیم.

جذب کردن دیگران با فن بیان: چه طور جذاب صحبت کنیم؟

برای جذاب‌تر بودن هر کسی ترفند خودش را دارد؛ اما اینکه چه طور جذاب صحبت کنیم اصول و قواعد خاصی دارد که در بحث فن بیان دائما بدان پرداخته می‌شود.

جذب کردن دیگران با فن بیان

جذب کردن دیگران با تقسیم‌بندی جملات در سخنرانی

هر گفتگویی که به صورت روزمره انجام می‌دهید، حتی گفتگوهای دونفره مختصر در حکم سخنرانی برای هر نفر هستند. سخنرانی را چگونه می‌پندارید؟ درباره سخنرانی چه تصوری دارید؟

سخنرانی را بهتر است به جای هر موجود یا شی دیگری، یک کتاب تصور کنید. هر کتاب فهرست مجزا و طبقه‌بندی شده‌ای دارد که به خواننده در یافتن صفحات مختلف کمک می‌کند. اگر قرار باشد حجم یک کتاب بدون عنوان‌بندی و فهرست در کنار هم قرار بگیرد چیزی جز سرگردانی خواننده نداشت.


سخنرانی هم دقیقا همین حالت را دارد. اگر کتاب سخنرانی را باز کنید و بدون هیچ مقدمه‌ای به اطلاعات پراکنده و بی‌نظمی برسید که هیچ انسجامی ندارند چه می‌کنید؟

جمله‌بندی‌های آگاهانه و اصولی یکی از راه‌های ابتدایی جذب کردن دیگران با فن بیان است. گوینده‌ای که سعی دارد جملات زیادی را با سرعت و شتابزدگی به مخاطبش تحویل دهد تنها در خسته کردن و دلزدگی مخاطب است که موفق می‌شود.

جذب کردن دیگران با فن بیان

برای آشنایی بیش‌تر با نحوه سکانس بندی در سخنرانی توصیه می‌کنیم به مطالب اخیر دانشگاه زندگی رجوع کنید. قبلا در دانشگاه زندگی آموزش داده‌ایم که هر جز از جمله چه طور می‌تواند به سکانسی جداگانه تبدیل شود تا علاوه به انتقال مناسب پیام، مخاطب را مجذوب سخنران کند.

گفتنی است سخنرانی‌هایی که بخش‌های مختلف آن سکانس‌بندی نشده‌اند اگر با فنون زبان بدن سخنران تلفیق شود سردرگمی بیش‌تری برای مخاطب به همراه دارند.

مقالات بیشتر را اینجا بخوانید

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

شغل انعطاف‌ پذیر در هیچ زمانی به اندازه الان، موضوعی مهم و داغ‌ تر نبوده است. همه افراد به دنبال چنین شغلی هستند اما آیا همه به آن نیاز دارند؟ شرایط طوری است که فشار کاری بر روی افراد در حال افزایش است. از آن‌ها انتظار می‌رود که ساعات بیشتری کار کنند، در طول روز در دسترس باشند، به خانواده خود برسند، زندگی اجتماعی داشته باشند، به مسافرت بروند و …


بنابراین پاسخ ما به این سوال مثبت است. بله، افراد به شغل انعطاف‌ پذیر نیاز دارند تا بتواند زندگی پرمشغله و چالش برانگیز خود را مدیریت کنند.


اجازه دهید با مفهوم شغل انعطاف‌ پذیر شروع کنیم، موضوعی که شاید برای بسیاری از افراد تازه باشد و چیز زیادی درباره آن ندانند. اگر افراد این موضوع را با رئیس خود مطرح کنند احتمالاً به عنوان افرادی که می‌خواهند از زیر کار در بروند و یا افرادی که به فعالیت تیمی علاقه ندارند، شناخته می‌شوند. صحبت ما با آن دسته از رئیس‌ها و مدیران که به انعطاف‌پذیری در شغل اعتقاد ندارند این است:


شما با این کار عملکرد و بازده را افزایش می‌دهید، کارکنان را برای مدت بیشتری حفظ خواهید کرد، سلامتی آن‌ها را کمتر به خطر می‌اندازید. این کار، همچنین تاثیر بسیار مثبتی در روحیه افراد دارد و برای آن‌ها تعادل خوبی میان کار و زندگی شخصی برقرار می‌کند.


شغل انعطاف پذیر


شغل انعطاف‌ پذیر می‌تواند انواع مختلفی داشته باشد مانند:


کاهش ساعت کار کردن


آغاز کار زودتر و پایان کار دیرتر


بخشی از کارها در خانه انجام شوند


به جای ۵ روز کار، ۴ روز را طولانی‌تر کنید و ۱ روز را کاملاً استراحت دهید


 


مشاهده مقاله  آیا شما هم برای تصمیم گیری درست با مشکل مواجه می شوید؟

خب، موانعی که از داشتن شغل انعطاف‌ پذیر جلوگیری می‌کنند چه هستند؟

همه کارها را نمی‌توان در خانه انجام داد: این موضوع صحیح است. مثلاً یک افسر پلیس نمی‌تواند در خانه کار کند. اما افرادی که معمولاً با کامپیوتر سر و کار دارند می‌توانند بخش زیادی از کارشان را در خانه انجام دهند. منظورمان این نیست که هر روز چنین کاری انجام دهند، اما انجام آن در مواقعی که نیاز است به نفع کارمندان تمام می‌شود.


شغل انعطاف پذیر


اگر همه کارمندان بخواهند در یک ساعت مشخص محل کار را ترک کنند چه می‌شود؟  

معمولاً کارمندان هنگامی که می‌بینند شرایط برخی از کارمندان تغییر کرده، دچار ترس و اضطراب می‌شوند. اما این ذهنیت باید تغییر کند. مردم به دنبال انعطاف بیشتر در زندگی هستند زیرا شرایط آن‌ها را مجبور می‌کند.


باید به این موضوع توجه کرد که هر شخص، نیازهایی در زندگی شخصی و در محل کار دارد. این نیازها ممکن است در طول دوران حرفه‌ای شخص، تغییر کنند. والدینی که کودک خردسال دارند نباید مجبور شوند بخاطر اینکه نمی‌توانند کار خود را یک ساعت زودتر تمام کنند، به کلی قید کارشان را بزنند.


افرادی که برای رفت و آمد در محل کار مشکل دارند؛ باید این فرصت را داشته باشند که گاهی کار خود را در خانه ادامه دهند. در کل، هر کسی که در جستجوی تعادلی بهتر میان زندگی و کار است، باید این فرصت و اجازه را داشته باشد که راه حل مناسب را پیدا کند.

مطالب روانشناسی بیشتر را اینجا بخوانید.

  • کیمیا یزدانی
  • ۰
  • ۰

عزت نفس چیست؟

چگونه عزت را تعریف می‌کنیم و داشتن عزت نفس پایین به چه معناست؟

عزت بر اساس توضیحات دیکشنری آکسفورد چنین تعریف شده است:

در نقش اسم: احترام  و تحسین

در نقش فعل: احترام گذاشتن و تحسین کردن

هنگامی که به چیزی عزت می‌بخشید در واقع به آن احترام گذاشته‌اید زیرا ویژگی‌های مثبتی داشته که برای شما با ارزش هستند. تعریف عزت نفس هم این است که شما چگونه به خودتان احترام می‌گذارید و چقدر احترام قائل هستید.

داشتن عزت نفس پایین یعنی شما به اندازه کافی به خودتان احترام نمی‌گذارید و ارزش بالایی در خود مشاهده نمی‌کنید. اگر چنین حسی داشته باشید؛ ممکن است کنترل را از دست بدهید و نگرش منفی بر شما سیطره پیدا کند.

ممکن است اعتماد به نفس شما نیز کم باشد و به تونایی‌های خود در رسیدن به موفقیت باور نداشته باشید. همچنین محتمل است که نظرات منفی دیگران را بپذیرید و اعتمادی به دیدگاه‌های خود نداشته باشید.

اعتماد به نفس

برخی افراد اعتماد به نفس و غرور بیش از حدی دارند. اما ممکن است عزت نفس هم بیش از حد شود؟

فکر نمی‌کنیم چنین اتفاقی بیفتد. به این دلیل که اگر شما محدودیت‌های خود را ندانید و اعتماد به نفس کاذب داشته باشید، احتمالاً سقوط خواهید کرد. به همین شکل، غرور کاذب هم می‌تواند خطرناک باشد و به فرد صدمه بزند. شما برای جلوگیری از چنین مشکلاتی، به تعادل و عزت نفس نیاز دارید.

 

در نگاه اول، عزت نفس موضوعی ساده است اما در حقیقت، پیچیده‌تر از آن است که فکر می‌کنید. از یک طرف، شاید فردی را ببینید که به طور واضح کمبود اعتماد به نفس داشته باشد و خود را کم ارزش بداند.

برخی افراد نیز به نظر می‌رسد که اعتماد به نفس خوبی دارند اما تمام اعمال آن‌ها برای سرپوش گذاشتن بر روی عزت نفس پایین آن‌ها است. بسیاری از این افراد این موضوع را که مشکلاتی دارند، قبول نمی‌کنند و به ظاهر شدن با عزت نفسی بسیار زیاد (ظاهری نه واقعی) ادامه می‌دهند.

بسیاری از افراد وجود دارند که پست‌های مهمی مثل مدیریت را در اختیار گرفتهاند اما در باطن، عزت نفس پایینی دارند. این افراد تظاهر می‌کنند که همه چیز را تحت کنترل دارند و تمام تصمیمات را با اطمینان کامل می‌گیرند. این موضوع باعث استرس و عذاب زیادی خواهد شد چراکه آن فرد باید تا جای ممکن به تظاهر ادامه دهد. فقط زمانی می‌توانید چهره واقعی این افراد را مشاهده کنید که با مشکلی بزرگ مواجه شوند و نتوانند اوضاع را کنترل کنند. آن‌ها قادر نیستند انتقاد را بپذیرند و انتظار دارند دیگران بدون هیچ سوالی به انجام کارهایی که می‌گویند، بپردازند.


عزت نفس همیشه مثبت و صادق است. به همین دلیل زمانی که یک فرد عزت نفس واقعی داشته باشد، به راحتی ناراحت و خشمگین نمی‌شود. چنین فردی قادر است هر نوع انتقاد صحیحی را بپذیرد. اعتماد به نفس فراوان آن‌ها، در شرایط دشوار بیشترین کمک را به آن‌ها می‌کند و هنگامی که نیاز باشد، درخواست کمک می‌کنند. اعتماد به نفس آن‌ها اصیل و واقعی است و به دلیل خودآگاهی آن‌ها به وجود آمده است.

وقتی که محدودیت و توانایی‌های خود را به درستی بدانیم، متوجه می‌شویم که قرار نیست همه افراد و شرایط تحت کنترل ما باشند. عزت نفس واقعی این است که به دیگران اجازه دهید تصمیمات خود را بگیرند و مسئولیتش را نیز بپذیرند. همچنین باید بتوانید مسئولیت کارهای خود را بر عهده بگیرید. در این شرایط، همه چیز به تعادل می‌رسد.

روابط انسانی، چالش‌های بسیار بزرگی هستند. هنگامی که رابطه با شکست مواجه می‌شود، آن فردی که واقعاً به اعمال خودش آگاه است و عزت نفس دارد، از این موضوع استفاده می‌کند تا ببیند چه کارهایی را اشتباه انجام داده و در چه مواردی نیاز به تغییر و تحول دارد. عزت نفس باعث می‌شود که فرد بتواند مسئولیت اعمال و رفتار خود را به طور کامل بپذیرد و در صورت لزوم، بتواند تغییراتی در خود ایجاد کند که به بهبود روابط کمک می‌کند. این موضوع می‌تواند فرق گسترده‌ای در زندگی و روابط انسانی به وجود آورد.

مقالات روانشناسی بیشتر را اینجا بخوانید.

  • کیمیا یزدانی